یکی از تأکیدات دولت یازدهم و جناب روحانی مسئله دیپلماسی و تعامل با سایر کشورها به خصوص آمریکا است، لیکن مسئله این است که آیا صرف مذاکره و دیپلماسی میتواند کارگشا باشد و یا این که حتی حرفه ای ترین دیپلماتها هم اگر پشتوانه لازم را در مذاکرات نداشته باشند، نمیتوانند پشت میز مذاکره امتیازات […]

اقتصاد مقاومتی فرصت تحریم مؤلفه های قدرتیکی از تأکیدات دولت یازدهم و جناب روحانی مسئله دیپلماسی و تعامل با سایر کشورها به خصوص آمریکا است، لیکن مسئله این است که آیا صرف مذاکره و دیپلماسی میتواند کارگشا باشد و یا این که حتی حرفه ای ترین دیپلماتها هم اگر پشتوانه لازم را در مذاکرات نداشته باشند، نمیتوانند پشت میز مذاکره امتیازات لازم را برای کشورشان به ارمغان بیاورند که این پشتوانه ایجاد نمیشود جز با تقویت مولفه های قدرت کشور.

دولتی که اینقدر به دیپلماسی تکیه میکند باید به حفظ پشتوانه های لازم برای امتیازگیری در مذاکره هم بیندیشد ولی متأسفانه شاهدیم که همین دولت و شخص رئیس جمهور روی مؤلفه های قدرت ایران نه تنها مانور نمیکنند بلکه پالس عقب نشینی میفرستند به نحوی که موشک ماهواره بر را از روی سکوی پرتاب برمیگرداند، مرکز تحقیقات فضایی را تعطیل میکند، فرهنگ می توانیم را به سخره میگیرد، موشک خود را یواشکی پرتاب میکند، حساسیتی نسبت به نفوذ نشان نمیدهد، اقتصاد مقاومتی را در حد شعار نگه میدارد، فرهنگ جهاد و شهادت و حیا را با سند سکولار ۲۰۳۰ در معرض خطر قرار میدهد، سانتریفیوژ و برد موشک را کم اهمیت میخواند و خودتحریمی بانکی را امضا و اجرا میکند.

آقای روحانی از یک سو میگوید میخواهیم با مذاکره مشکلاتمان را حل کنیم و از سوی دیگر به جای این که مؤلفه های قدرت ایران، پشتیبان مذاکرات باشد، اینها را به عنوان موضوع مذاکره رو میز چیده است، امروز به وضوع میبینیم که دشمن میخواهد توان هسته ای، فضایی، موشکی، منطقه ای، فرهنگی و امنیتی ما را با برجام هسته ای، تعطیلی مرکز تحقیقات فضایی، ممانعت از پرتاب کردن ماهواره، حمایت نکردن از محور مقاومت، سند سکولار ۲۰۳۰ و تعهد به FATF مهار کند.

و جالب این است که روحانی با وجود تجربه غیرقابل دفاع برجام، اصرار دارد همین مدل را درباره سایر مؤلفه های قدرت کشور تعمیم دهد! هرگز فراموش نمیکنیم که در موضوع هسته ای، به جای این که مذاکرات و توافق را براساس نظرات حکیمانه رهبری، بدون اعتماد و خوشبینی به طرف مقابل انجام دهند، توافقی را تنظیم کردند که داده های ما نقد و ستانده های ما نسیه بود و البته چنین نتیجه ای اصلا و ابدا غیر قابل پیش بینی نبود.

دولت به جای این که با تکیه بر توان نیروی انسانی جوان و متخصص ایرانی، تلاش برای اجرای اقتصاد مقاومتی، مانور بر توان نظامی، ادامه رشد علمی، تقویت قدرت منطقه ای، از طرف مقابل امتیاز بگیرد، از ابتدا با اظهار عجز و لابه درباره خزانه خالی و عدم امکان تأمین آب خوردن و هوا و شغل بدون مذاکره و توافق سخن گفت که قطعاً این رویکرد باعث شد تا پشت مذاکره کنندگان در مذاکره خالی شود و نگذاشت تا در ازای امتیازات واقعی که دادیم، امتیازات واقعی بستانیم.

دولت نه تنها در روند مذاکرات با تحقیر ایران، باعث شد تا توافق به توافق بیشتر تنازل کنیم، بلکه در اجرای برجام هم با رعایت نکردن شروط ۹ گانه رهبری کاری کرد که همان امتیازات کمی هم که در برجام برای ما ثبت شده بود به طور کامل محقق نگردد و به جای این که در برابر کارشکنیهای طرف مقابل ایستادگی کنند، مدام از منافع و میوه های بیکران برجام سخن گفتند تا طرف مقابل خیالش راحت شود که هرقدر برجام را نقض کند، در این سو واکنش متناسبی وجود نخواهد داشت.

روحانی در حالی هنوز حل مشکلات کشور را به توافقهای بیشتر منوط میداند که:

اولاً بدعهدی طرف مقابل در توافق هسته ای اثبات شده است و اعتماد کردن مجدد به او در توافقی دیگر اصلاً عاقلانه نیست.
ثانیا سرخود و بدون مجوز و به صورت محرمانه به مذاکره در موضوعات مختلف ورود میکند و بعضاً بدون اخذ مجوز از مجلس، شورای عالی امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز آنها را اجرایی میکند.
ثالثاً موضوعات تمام این مذاکرات و توفقات، خنثی کردن مؤلفه های قدرت ایران با هدف قابل مهار کردن ایران با هدف غایی تجزیه ایران و اجرای نقشه جدید منطقه است.
رابعاً بسیاری از این توافقات و تهدات، بسیار درازمدت و بعضاً دائمی هستند و با توجه به محدودیتهای سنگینی که در حوزه های مختلف به کشور وارد میکند، نمیتوان از خودرأیی و عدم مشورت دولت در انعقاد این تعهدات و توافقات است.
خامساً دولت نقش سوءمدیریتهایش را در مشکلات کشور نمیپذیرد در حالی که خود آقای روحانی در سال ۱۳۹۲ میگفت تنها ۲۰% از مشکلات کشور به تحریمها مربوط است و ۸۰% دیگر به سوء مدیریتها ارتباط دارد! و امروز با توجه به این که برجام هم اجرایی شده است قاعدتاً حداقل ۹۰% از مشکلات امروز کشور به سوءمدیریت مربوط است.

با توجه به این رویه، لازم است که همه نسبت به توافقات و تعهداتی که بر کشور تحمیل میشود، حساس و مطالبه گر باشیم و نگذاریم مؤلفه های قدرت کشور بدون مشورت و مجوز به حراج برود، والا آیندگان، ما را بابت سکوت در برابر تحمیل تعهدات و توافقاتی به مراتب بدتر از ترکمانچای، گلستان و کرسنت نخواهند بخشید خصوصاً که با حذف یا تضعیف مؤلفه های قدرت، کفتارهایی که تاکنون به دلیل قدرت کشور جرأت نزدیک شدن به آن را نداشته اند، به فکر تعرضات نظامی هم خواهند افتاد و این یعنی مسیری که روحانی میرود دقیقا در جهت گستراندن سایه جنگ بر کشور است.