با توجه به نهی مکرر مقام معظم رهبری در مورد دوقطبی سازی های غلط و کاذب، بعضا سوالاتی مطرح میشود که نشان میدهد هنوز در این خصوص ابهامات زیادی وجود دارد که به چند مورد از آنها پاسخ میدهم: ۱- نهی مقام معظم رهبری از دوقطبی سازی های غلط و کاذب به معنی ممانعت از […]
با توجه به نهی مکرر مقام معظم رهبری در مورد دوقطبی سازی های غلط و کاذب، بعضا سوالاتی مطرح میشود که نشان میدهد هنوز در این خصوص ابهامات زیادی وجود دارد که به چند مورد از آنها پاسخ میدهم:
۱- نهی مقام معظم رهبری از دوقطبی سازی های غلط و کاذب به معنی ممانعت از ایجاد فضای رقابت سالم در انتخابات نیست، بلکه به معنی پرهیز از رقابتی است که منجر به تفرقه و درگیری در جامعه و سوءاستفاده دشمنان گردد.
۲- دوقطبی صحیح، در جامعه و بین گروه هایی که انقلاب را قبول دارند ایجاد شکاف و درگیری نمی کند بلکه بین دوست و دشمن خط کشی مینماید که مقام معظم رهبری از آن به دوقطبی انقلابی و استکباری (ضدانقلابی) تعبیر کردند.
۳- دوقطبی غلط لزوما متاثر از دو نامزد نیست و حتی با مرزبندی غلط از سوی یک نفر ایجاد میشود و بخش وسیعی از جامعه را بر اساس قومیت، مذهب، جناح، جنسیت، طبقه اجتماعی، دارایی و… در برابر بخشی دیگر قرار میدهد.
۴- دوغطبی های کاذب مبتنی بر حقیقت نیستند و بیشتر به صورت کاذب و برنامه ریزی شده در فضای جامعه تزریق میشود تا از قبل آن، احزاب سیاسی، منافع خود را دنبال کنند، مانند:
الف- دوقطبی برجامیان و نابرجامیان: این دوقطبی از این جهت کاذب است که هم اکنون کشور برجام را به عنوان یک توافق بین المللی پذیرفته است و همانطوری که رهبری هم فرمود، ایران ابتدائا آن را نقض نخواهد کرد، لذا هر دولتی که بر سرکار بیاید بر اساس سیاستهای کلان کشور باید به برجام عمل کند و اتفاقا آن کسانی که میگویند برجام را به هر قیمتی باید حفظ کرد باعث میشوند طرف مقابل هر چه بیشتر از اجرای تعهداتش سر باز بزند و عملاً از برجام، جز نامی برای ایران باقی نماند که این مهمترین محرک برای کنار گذاشتن برجام خواهد بود لذا اگر کسی میخواهد برجام پایدار باشد باید طرف مقابل را به اجرای تعهداتش ملزم کند و الا که هیچ توافقی نمی تواند به صورت یکطرفه، پایدار بماند.
ب- دوقطبی جنگ و صلح: این دوقطبی سازی از این جهت دنبال میشود که مردم احساس کنند سایه جنگ بالای سر کشور است و رفع آن هم مستلزم اعتماد به یک حزب خاص است، حال این که این دوقطبی اساسا براساس اعتراف اوباما و کری، گزینه ای عملی نبوده است و تنها به عنوان یک تهدید پوشالی مورد استفاده قرار می گرفته و این که اساساً ایران اگر چه مشمول بند ۴۱ فصل هفتم منشور سازمان ملل بوده است اما مشمول سایر بندهای آن (از ۳۹ تا ۵۱) که مجوز حمله به کشورها را صادر میکند، نبوده است و نکته نهایی این که اتفاقا آن جریانی کشور را به لبه جنگ و تهدید میبرد که مدام مولفه های قدرت کشور اعم از اقتصاد مقاومتی، توان موشکی، بودجه نظامی، رشد علمی، تکنولوژی های نوین و… را تضعیف میکند.
ج- دوقطبی حامیان تحریم و مخالفان تحریم: این هم یک دوقطبی کاذب و غیر واقعی است برای این که کسی در کشور مدافع تحریم نیست بلکه متأسفانه جریانی خاص، میکوشد کسانی را که حامی مقاومت در برابر زیاده خواهی های دشمن، اجرای اصول اقتصاد مقاومتی، خراب نکردن پلهای دور زدن تحریمها و حفظ عزت کشور هستند را دوستدار تحریم بخوانند حال این که دقیقا برعکس، آنهایی که کشور را به لحاظ اقتصادی ضعیف و وابسته نگاه میدارند، کشور را بیشتر و بیشتر در برابر تحریمها آسیب پذیر میکنند و باعث میشوند دشمنان هرگز دست از تحریمها دست برندارند.