بینی و بین الله در این مطلب به دنبال مقصریابی درباره انتخابات ۹۶ نیستم ولی از آنجا که تحلیل غلط درباره مؤلفه های انتخاباتی مثل تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی میتواند به نتیجه گیری و واکنش اشتباه منجر گردد، میکوشم تا جایی که درتوان دارم، مطلب را به نوعی تقدیم نکنم که موجب تحریک […]

نظر استاد روانبخش درباره وحدت نیروهای انقلاب گزینه نهایی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی

بینی و بین الله در این مطلب به دنبال مقصریابی درباره انتخابات ۹۶ نیستم ولی از آنجا که تحلیل غلط درباره مؤلفه های انتخاباتی مثل تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی میتواند به نتیجه گیری و واکنش اشتباه منجر گردد، میکوشم تا جایی که درتوان دارم، مطلب را به نوعی تقدیم نکنم که موجب تحریک و برانگیختگی دوستان انقلابی نگردد و از همه بزرگوارن هم خواهش میکنم که این مطلب را بدون جبهه گیری مطالعه نمایند:

مقدمتا باید گفت این نگاه که کارکرد تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی را تنها انتخاباتی بدانیم قطعا اشتباه است و این که شکست انتخاباتی را به منزله شکست این جبهه بشناسیم نیز اشتباهی دیگر؛ چرا که به قول استاد پناهیان، بزرگترین برکت این جبهه، تشکیل آن است لیکن اثر این جبهه در فضای انتخاباتی نیز قابل تحلیل و بررسی است که این مطلب با این هدف تقدیم میگردد.

قبل از مطرح شدن جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی در فضای سیاسی کشور، بسیاری از دوستان جریان انقلابی از امکان رقابت با جریان سیاسی حاکم در قوه مجریه، آشکارا ابراز ناامیدی میکردند لیکن وقتی این جبهه با تلاش برای ارتقای مدلهای گذشته در ائتلاف جریانات اصولگرایی و انقلابی در سالهای ۹۲ و ۹۴ توانست موجی از همگرایی و امیدواری را در این جریان و یک ترس عیان را در جریان رقیب آشکار گردید.

به هیچ وجه قائل به کامل بودن ساختار و مکانیزم جبهه مردمی نبودم لیکن به سه دلیل عمده همکاری با این جبهه را نسبت به کناره گیری از آن مفیدتر دانستم:

الف- عملکرد دولت یازدهم را در حوزه های مختلف داخلی و خارجی این قدر بد بود که برای عبور از این دولت حاضر باشیم مسیر رسیدن به گزینه اصلح را به صورت گروهی طی کنیم.

ب- در مقابل جریانی که صرفاً با ابزار ائتلاف و لیستهای مشترکِ حتی بعضا غیرقابل دفاع و پر حاشیه، در چند انتخابات اخیر نتیجه گرفته است، چاره ای جز همگرایی را متصور نبودم.

ج- ساختار و مکانیزم جبهه مردمی نیروهای انقلابی در سال ۹۶ نسبت به مکانیزمهای موجود در سالهای ۹۲ و ۹۴ که مبتنی بر نظر خود نامزدها و احزاب رایج بود، به مراتب ارتقا یافته بود به نحوی که بخشی از بدنه مردمی جریان انقلابی که بعضاً در هیچ حزبی هم عضو نبودند، قدرت اثرگذاری پیدا کرده بودند و در عین حال نیز اغلب احزاب انقلابی این محوریت را پذیرفته بودند.

عوامل فوق باعث شد بسیاری از دوستان جریان انقلابی که تا کنون در مکانیزم های همگرایی جریانات اصولگرایی و انقلابی جایگاهی نداشتند، با جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی وارد همکاری شوند تا این در مدت حدود چند ماهه در همه شهرها پایگاهی متشکل از حداقل ۴۰% جوانان و ۳۰% بانوان داشته باشد و گستردگی این ساختار و مکانیزم مشخص آن باعث شد تا محوریت این جبهه تا حدودی پذیرفته شود به نحوی که اکثریت قریب به اتفاق گزینه های محتمل برای ورود به عرصه انتخابات این مکانیزم را پذیرفتند و چیزی بیش از ۵۰ نامزد اصولگرا در قالب این مکانیزم به ۵ نامزد تقلیل یابند.

اما متأسفانه در ادامه کار و با نزدیک شدن به فضای انتخابات، محوریت جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی دچار تزلزل شد چرا که آن جذب و همگرایی حداکثری جبهه باعث شده بود تا بخشی از جریان انقلابی به دلیل حضور برخی اشخاص با عیار پایین انقلابی (حتی در جایگاههای غیر تصمیم گیر این جبهه)، کلیت جمنا را به عنوان نهادی سهم خواه، قدرت طلب و قبیله ای قلمداد و معرفی کنند و با حجم آتش انتقاداتی که داشتند، این تصور را در برخی نامزدهای انقلابی ایجاد کردند که حضور ذیل علم این جبهه، میتواند سبد رأیشان را محدود نماید.

القائات و انتقادات بخشی از جریان محترم انقلابی باعث شد تا به غیر از دکتر جلیلی، آقای رئیسی و سپس آقایان میرسلیم و در نهایت هم قالیباف، خود را از تقید به هماهنگی و همگامی با جبهه به تدریج خارج کنند که این مسئله باعث شد تا چند اتفاق برجسته گردید:

  • آقای رئیسی علی رغم این که منتخب اول دو مجمع ملی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی با حضور ۳۰۰۰ نفر نیروی انقلابی از سراسر کشور بود، تحت تأثیر هجمه هایی که علیه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی انجام شده بود، تصمیم گرفت ضمن تشکر از جبهه مردمی، اعلام کند که به صورت مستقل به عرصه انتخابات ورود کرده است که این استقلال اما مانع نشد تا جبهه مردمی او را به عنوان گزینه اول خود همچنان معرفی ننماید.
  • آقای جلیلی که قطعا هم به لحاظ صلاحیت و هم به لحاظ تسلط بر مسائل روز به خصوص در حوزه سیاست خارجی و برجام تسلط داشت، میتوانست یکی از بختهای مسلم برای حضور در مناظرات و حتی گزینه نهایی بودن در جبهه مردمی باشد ولی انصراف زودهنگام ایشان از ورود به صحنه انتخابات، جریان انقلابی را از حضور ایشان محروم کرد هرچند که ایشان تلاش کردند به هر نحو ممکن از آقای رئیسی به عنوان نامزد اصلح خود حمایت کنند که این تلاششان قابل تقدیر و تحسین بود.
  • آقای میرسلیم و حزب متبوعش موتلفه علی رغم اظهارات اولیه در حمایت از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی، شاید متأثر از ورود مستقل آقای رئیسی در انتخابات، تصمیم گرفتند با وجود این که نتوانسته بودند جزء ۱۰ نفر اول منتخب مجمع اول جبهه مردمی باشند، به صورت مستقل به عرصه انتخابات ورود کنند که البته این حضور، با توجه به برخی اظهارات آقای میرسلیم در مناظرات، به کل جریان انقلابی کمک کرد لیکن این خروج از جمنا خودش باعث شد تا از محوریت جبهه مردمی کاسته شود.
  • علی رغم این که جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی کوشید تا در تشکیل ستادهای قوی انتخاباتی به دو نامزدش آقایان رئیسی و قالیباف کمک کند، ولی متأسفانه این مسئله با عدم استقبال ایشان به خصوص از سوی ستاد کشوری آقای رئیسی همراه شد و نهایتاً در برخی از استانها، ستادهای بسیار ضعیف و فشل تشکیل شد که بعضاً حتی حمایتهای دوستان انقلابی خود در جمنا را نیز به صورت آشکار و از پشت بلندگو پس میزدند چرا که به ایشان القا شده بود جمنا سهم خواه است و آقای رئیسی هم مستقل به صحنه آمده اند.
  • تنها چند روز مانده به انتخابات، آقای قالیباف نیز به مانند آقای جلیلی شخصاً تصمیم میگیرند به نفع آقای رئیسی انصراف بدهند که این انصراف نیز اگر چه با نیت هم افزایی و حمایت انجام شد و علی رغم این که به آرای آقای رئیسی افزود، ولی نتوانست به نفع جریان انقلابی و شخص آقای رئیسی تمام شود چرا که سهم قابل توجهی از آرای آقای قالیباف از جنسی بود که با خلاء حضور ایشان، به سمت آقای روحانی متمایل شد.
  • نه تنها انصراف آقای قالیباف در آن مقطع اشتباه بود، نوع برخورد آقای رئیسی هم به نحوی نبود که بتواند آرای قالیباف را به سمت خود جذب کند، در حالی که واقعا لازم بود آقای رئیسی پس از انصراف آقای قالیباف، رسماً ایشان را معاون اول دولت احتمالی خود معرفی کند و لازم بود آقای رئیسی، در سفر خود به مشهد نیز آقای قالیباف را در کنار خود نگاه میداشت تا بخش بیشتری از آرای آقای قالیباف به خاطر معاونت اولی او در دولت آقای رئیسی، به سمت ایشان منتقل شود که این مهم متأسفانه علی رغم تذکراتی که داده شد، انجام نگردید.

اگر جایگاه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی به عنوان محور ائتلاف و هماهنگی بین نامزدها حفظ میشد و آن طور دچار تخریب و تضعیف نمیگشت، قطعا میتوانست حرکت نامزدهای انقلابی را به صورت حساب شده و هماهنگ به سرمنزل مقصود برساند، هرچند همین حد از ائتلاف و هماهنگی که به واسطه جبهه مردمی و بدون نقش آفرینی این جبهه مشاهده شد نیز این قدر بی سابقه بود که جریان مقابل به شدت احساس خطر کند و برای پیروزی در انتخابات به آب و آتش بداخلاقیها، بکارگیری نامزد پوششی، ترساندن مردم و تخلفات، متوسل شود.

حرف پایانی: امروز توقع این است که در کنار فعالیتهای تشکیلاتی خوبی که تحت عنوان دولت در سایه از سوی آقای جلیلی یا تشکیلات جماران در طیف جوانان انقلابی کشور در حال پیگیری است، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی نیز با عزمی جدیتر به گسترش شبکه مویرگی تشکیلات خود با تلاش برای تحقق اهداف بلندمدتی که از ابتدا برای خود تعریف کرده بود، بپردازد و ان شاالله در انتخاباتهای بعدی در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ بتواند نقش بهتر و مؤثرتری را در فضای سیاسی کشور ایفا نماید که این البته محقق نمیشود مگر با توجه و اهتمام بیشتر نیروهای انقلابی به کار تشکیلاتی و لوازم و اقتضائات آن.