شاید به شخصه بسیار دوست داشته باشم که حسن روحانی در انتخابات ۹۶ رد صلاحیت نشود و بابت این همه ناکارآمدی در اداره امور کشور، بداخلاقی با مردم و بی ادبی در برابر منویات مقام معظم رهبری، با نه محکم مردم مواجه شود و این که حسن روحانی با تکرار یا انکار وعده های محقق […]
شاید به شخصه بسیار دوست داشته باشم که حسن روحانی در انتخابات ۹۶ رد صلاحیت نشود و بابت این همه ناکارآمدی در اداره امور کشور، بداخلاقی با مردم و بی ادبی در برابر منویات مقام معظم رهبری، با نه محکم مردم مواجه شود و این که حسن روحانی با تکرار یا انکار وعده های محقق نشده اش در سال ۹۲ دوباره در صندلی انتخاب بنشیند و خود را در برابر آرای مردم حاضر ببیند و در برابر خبرنگاران، رقبا و مردم به مرور وعده های انتخاباتی خود بپردازد، حقیقتا برای بنده یک آرزوی ۴ ساله باشد.
و شاید به شخصه دوست داشته باشم محمود احمدی نژاد و حمید بقایی که بسیار اصرار دارند با رفتار و گفتارشان، خود را متفاوت با گذشته و شبه اپوزیسیون نشان دهند، در صحنه انتخابات و کرسی مناظرات حاضر باشند و شاید بسیار تمایل داشته باشم که ایشان بابت سقوط مدیریتی و اخلاقیشان که به درگیری با سایر قوا، تعلل و تمرد در برابر اوامر و توصیه های مقام معظم رهبری، سوءمدیریت در برابر تحریمها همچنین تحمیل تورم ۳۵ درصدی و پاس گل به روحانی منجر شد، توضیح دهند و ببینند که برخلاف آن چه می پندارند، مردم دچار آلزایمر نیستند که اینها را فراموش کنند.
اگر همانطور که عرض کردم حسن روحانی و نامزدهای پوششی وی در کنار محمود احمدی نژاد و معاونش بقایی در انتخابات تأیید صلاحیت شوند، براساس شناختی که از نظر مردم به صورت میدانی و براساس نظرسنجیها وجود دارد، نتیجه ای جز جواب قاطع منفی مردم برای مردم، سخت میتوان متصور بود و شاید چنین جوابی بهترین روش برای به کنار راندن دو جریانی باشد که بدون توجه به منافع ملی، وحدت ملی و امنیت ملی، برای بزرگ کردن خودشان، طرف مقابل را خطرناک، فاسد و ناکارآمد نشان میدهند تا با دوقطبی سازی، خود را بزرگ و سایر جریانات را به حاشیه ببرند.
اما از رهبران عظیم الشأن انقلاب آموخته ام که باید به قانون اساسی و نهادهای آن احترام گذاشت و از این رو در عین حال که شخصاً روحانی را بابت ناکارآمدی، کذب گویی، بدعهدی، بی مسئولیتی، رابطه محوری، عدم حساسیت به مسئله نفوذ، بی اخلاقی و بی ادبی به ولایت و احمدی نژاد را بابت عملکرد ضعیف، پرحاشیه، قانون شکنانه و غیرولایتمدارانه اش در اواخر دولت دهم و پس از آن فاقد صلاحیت برای در معرض انتخاب مردم قرار گرفتن میدانم، لیکن نظر شورای نگهبان را اولی، صائب، قابل دفاع و غیرقابل اعتراض میدانم.
کسانی که درک صحیحی از قانون، نظرات رهبران انقلاب و مصلحت کشور داشته باشند، برخلاف برخی سیاستمداران و جریانات متبوعشان، نه برای تأیید و نه برای رد صلاحیت نامزدها ، فشاری بر فرایند تصمیم گیری شورای نگهبان را دنبال نمیکنند، چرا که میدانند ایشان هم اطلاعات مستندتری از منابع موثقتر و متنوعتری کسب میکنند، هم بهتر این اطلاعات را تحلیل و تجمیع مینمایند و هم این فرایند را با امانتداری کامل انجام میدهند و چنین کسانی دیگران را به صبر و تسلیم دربرابر نظر شورای نگهبان دعوت میکنند.
امیدوارم همانطوری که جریان انقلابی در انتخابات ۱۳۹۲، نه برای شائبه هایی که در رد صلاحیت دکتر لنکرانی مطرح شد و نه برای پیروزی ناپلئونی حسن روحانی، کوچکترین اعتراضی به زبان نیاورد و برخلاف جریانی که در سال ۸۸ در برابر فرایند قانونی انتخابات ایستاد، امسال همه جریانات سیاسی داخلی اعم از کسانی که نامزد مورد علاقه شان رد صلاحیت شده یا آنهایی که صلاحیت رقیب شان تأیید شده است یا آنهایی که با نه و آری مردم مواجه شده اند، بتوانند نمایشی از ظرفیت داشتن و قانونمداری را ارائه کنند.