محمد مهدوی فر، یکی از حامیان فتنه است که از زمان فتنه تا کنون، به اسم نامه به رهبری، شبهات، تهمتها و بعضا توهینهای متعددی را علیه ایشان منتشر میکند که اگر چه نه این شخص ارزش پاسخگویی دارد و نه این نامه ها برای پاسخ گرفتن نگاشته میشوند ولی در جهت رفع شبهات این […]

محمد مهدوی فر نامه بیست و هشتم مهدوی فر نامه 32ام مهدوی فرمحمد مهدوی فر، یکی از حامیان فتنه است که از زمان فتنه تا کنون، به اسم نامه به رهبری، شبهات، تهمتها و بعضا توهینهای متعددی را علیه ایشان منتشر میکند که اگر چه نه این شخص ارزش پاسخگویی دارد و نه این نامه ها برای پاسخ گرفتن نگاشته میشوند ولی در جهت رفع شبهات این نامه ها که بعضا از سوی برخی دوستان مطالبه میشود، تا کنون به موارد متعددی از این نامه ها پاسخ گفته ام که در ادامه با اشاره به سوالات نامبرده در به اصطلاح نامه ۳۲ام مهدوی فر ، پاسخ مختصری را تقدیم میدارم پس از طرح هر سوال تقدیم میکنم:

۱) آیا شما واقعا ولی امر مسلمین همه جهان هستید؟

البته شخص رهبری هرگز خودشان را ولی امر مسلمین نخوانده اند لیکن همه مسلمینی که به اسلام ناب محمدی پایبند هستند و از اوضاع روز جهان و دشمنیهای استکبار جهانی علیه اسلام مطلع هستند، متأثر از ایشان و پیش از ایشان شخص رهبر کبیر و فرزانه انقلاب میدانستند. نگاهی به مشی مسلمین بیدار مناطق مختلف جهان به خصوص در کشورهای تحت ظلم و سیطره مستبدان و مستکبران عالم، به خوبی این را نشان میدهد که در برابر دشمن واحدی به اسم استکبار جهانی، نمیتوان صرفا به صورت منطقه ای و محلی عمل کرد و داشتن رهبر جهانی در چنین شرایطی قطعا مهم است که توسط بسیاری از ملتهای مسلمان جهان به درستی تشخیص داده شده است و اسلام انقلابی متأثر از رهبران انقلاب ایران در جهان در حال گسترش است.

و اما مسئله ولایت این طور نیست که اگر مردمی آن را تشخیص ندادند قابل انکار باشد، مفهوم ولایت و امامت در اسلام، قرآن و کلام پیامبر و ائمه معصومین به صراحت بیان شده است و مسئله ولایت فقیه برای عصر غیبت نیز امری است که از سوی اکثر علمای شیعه به آن تصریح شده است و امروز در تمام کشورهای جهان اسلام اگرچه فقیه و مرجع تقلید و مفتی بسیار داریم اما ولی فقیه تنها یک مورد تعریف شده است که اتفاقا در عمل هم اثبات کرده نه تنها در جهت عزت و اعتلای ایران اسلامی گام برمیدارد، بلکه به حفظ منافع و مصالح اسلام و مسلمین و خنثی کردن نقشه های دشمنان اسلام پایبند است که از قضا همین خصلت امام خمینی و امام خامنه ای از سوی منافقان و معاندانی مثل مهدوی فر تقبیح میشود همانطور که توسط رهبران محلی مسلمانان جهان از قبیل سیدحسن نصرالله‌ها و زکزاکی‌ها درک و معرفی میگردد.

۲) با توجه به اینکه آثار فقهی مکتوب و شفاهی از شما در دسترس نیست، ما چگونه می‌توانیم مطمئن شویم که شما مجتهد یا مرجع تقلید هستید؟

این که مهدوی فر هنوز نداند رهبر معظم انقلاب استاد خارج فقه است، نداند ایشان رساله استفتائات دارد، نداند ایشان سالهاست که از سوی مدرسین حوزه به عنوان مرجع تقلید مسلم معرفی میشود، نداند ایشان به عنوان فقیه جامع الشرائط منتخب مجلس فقهای خبرگان است، نداند که از سوی شخص امام خمینی واجد شرایط رهبری که یکی از آنها فقاهت است معرفی شده بودند، نداند که یک بی سواد در حوزه فقه مثل مهدوی فر اساسا توان ارزیابی فقاهت یا جامعیت کسی را ندارد، نداند که رهبری دهها تألیف در حوزه های مختلف از جمله فقهی دارد و… خیلی عجیب نیست اما این که نداند با یک جستجوی ساده در اینترنت میتواند به فهرست تألیفات امام خامنه ای در حوزه های مختلف دست یابد غیر قابل باور است؛ واقعیت این است که همانطور که در ابتدا عرض شد، مهدوی فر دنبال پاسخ سوالاتش نیست که اگر بود راه های خیلی راحتتر از این وجود داشت که نامه سرگشاده به رهبری بنویسد و منتظر پاسخ شخصی ایشان بماند، نامه های او از روی غرض و مرض است برای این که هم جایگاه ولایت فقیه و هم شخص امام خامنه ای را زیر سوال ببرد!

محمد مهدوی فر، یکی از حامیان فتنه است که از زمان فتنه تا کنون، به اسم نامه به رهبری، شبهات، تهمتها و بعضا توهینهای متعددی را علیه ایشان منتشر میکند که اگر چه نه این شخص ارزش پاسخگویی دارد و نه این نامه ها برای پاسخ گرفتن نگاشته میشوند ولی در جهت رفع شبهات این نامه ها که بعضا از سوی برخی دوستان مطالبه میشود، تا کنون به موارد متعددی از این نامه ها پاسخ گفته ام که در ادامه با اشاره به سوالات نامبرده در به اصطلاح نامه ۳۲ ام وی، پاسخ مختصری را تقدیم میدارم ولی از آنجا که نشر همه سوالات و پاسخها در یک صفحه نمیگنجند، هر سوال و پاسخ را در یک مطلب تقدیم میکنم:

۳) آیا شما مایلید مادام‌العمر رهبر باشید یا در این‌باره تصمیم دیگری دارید؟

در پاسخ به این سوال یا بهتر است بگویم شبهه باید متوجه بود که فرض سوال طوری است که گویا رهبر معظم انقلاب با میل خودشان رهبر شدند که با میل خودشان رهبر بمانند! هنوز صحنه های جلسه تعیین ایشان به عنوان رهبری را فراموش نکرده ایم که ایشان برای نپذیرفتن این مسئولیت سنگین چقدر تلاش کردند ولی نظر فقهای خبرگان سست که نشد راسختر هم گشت. آری! مگر ایشان به میل خودشان و با اراده خودشان رهبر شدند که با اراده خودشان تصمیم دیگری بگیرند؟! قطعا هر وقتی مجلس خبرگان رهبری به این علم برسد که ایشان توانایی رهبری را ندارند یا گزینه بهتری موجود شده است، تصمیم لازم را خواهند گرفت و الا همانطور که حضرت امام خمینی(ره) تا پایان عمر با برکت خود رهبر انقلاب بودند، حضرت امام خامنه ای هم به کوری چشم دشمنان نظام و انقلاب رهبر انقلاب خواهند ماند تا ان شاءالله پرچم نظام اسلامی را به دستان با کفایت امام عصر(عج) برسانند و پس از آن نیز در رکاب ایشان خدمتگزاری کنند، پس بهتر است منافقان و معاندان به جای بی تابی، تحمل خودشان را بالا ببرند.

۴) آیا شما موقع تولد یاعلی گفتید؟

مهدوی فر اشاره به سخنی از آقای سعیدی، امام جمعه قم دارند که در یکی از سخنرانیهایش با نقل قولی از قابله ای که در به دنیا آمدن رهبری حضور داشت، مدعی میشود حضرت امام خامنه ای پس از به دنیا آمدن “یا علی” گفته اند که بعداً آقای ناطق نوری، رئیس وقت بازرسی دفتر مقام معظم رهبری ضمن تکذیب این نقل قول، گفت بیت رهبری آقای سعیدی را بابت آن صحبت توبیخ کرده است که البته اگر مهدوی فر درباره این نقل قول یک جستجوی ساده میکرد به این سخنان آقای ناطق نوری هم برمیخورد لیکن همانطور که عرض کردم، ایشان دنبال پاسخ نیست، صرفا دنبال تخریب است.

۵) چرا شما هیچ وقت با هیچ خبرنگاری مصاحبه نمی‌کنید و پاسخ سوالات را نمی‌دهید؟

این که امام خامنه ای جلسه نشست خبری برگزار نمیکند، اصلا به این معنی نیست که خبرنگاران از ایشان سوالی نمیپرسند یا این که پاسخ سوالات جامعه را نمیدهد! همه میدانند که رهبر معظم انقلاب سالانه در جلسات مختلف عمومی خود، از سوالات صریح و جدی دانشجویان، طلاب، اساتید، اصحاب رسانه، هنرمندان استقبال میکنند و به آنها پاسخ میدهند به نحوی که برخی از سوال کنندگان خبرنگار هستند و برخی از سوالاتی هم که در این جلسات مطرح میشود از سوالاتی که خبرنگاران در چارچوبهای رسمی یک خبرنگار و وقت محدود یک سوال مطرح میکنند، چالشی تر و مفصل تر است به نحوی که بعضا در کنار سوالات، فرصت بیانیه خوانی و حتی ایراد اتهام علیه نظام اسلامی و شخص رهبری پیدا میکند و رهبر معظم انقلاب به همه آنها با صبر و حوصله و محبت پاسخ میگویند، کاری که از کمتر مسئولان فعلی و سابق هم سو و مورد حمایت همین مهدوی فر دیده میشود.

۶) آیا بهتر نیست که شما در سخنرانی‌هایتان از الفاظی که در شأن رهبران سیاسی و مذهبی نیست، استفاده نکنید؟ مانند کلمه «مردک»، «به درک»، «مثل سگ دروغ می گویند»! مگر سگ دروغ می گوید؟ سگ فقط عوعو می‌کند. ترجمه‌ی آن را ما نمی‌فهمیم.

قطعا رعایت ادب و ادبیات مناسب در برابر برادر مومن و حتی رقیب سیاسی اصل واجبی است که اگر چه خیلی از مسئولان از جمله کسانی که مورد حمایت همین مهدوی فر قرار دارند رعایت نمیکنند ولی رهبر معظم انقلاب در رعایت آن و توصیه به رعایت آن همواره جدی بوده اند لیکن در جایی که دشمن ایران و اسلام و مسلمین در برابر ملت ایران گزافه گویی میکند باید تحقیرش کرد و کوچکیش را به رخش کشید، وقتی یک رژیم نامشروع را میخواهند رسمیت دهند باید گفت که او نامشروع و حرامزاده است، وقتی رژیم صهیونیستی به پیر و جوان و کشورهای پیرامون خودش حمله میکند قطعا شبیه سگ هار است، وقتی در برابر تهدیدات آمریکا و اسرائیل مواجه میشویم باید او را به درک حواله داد.

استفاده از تشبیه و ضرب المثل در متن قرآن کریم هم مثل نهج البلاغه به کرات دیده میشود آن جایی که خداوند برای فهم مسائل، مثالهایی میزند که بعضا ممکن است برخی شبهه افکنان آنها را توهین بشمارند لیکن اینها تشبیه در جهت فهم مسئله هستند نه در جهت توهین. به عنوان مثال عالم بی عمل به مثابه چارپایی است که کتاب حمل میکند یا کسی که غیر از خدا را به دوستی انتخاب میکنند مثل عنکبوتی هستند که خانه بر تار بنا میکند! خداوند در آیه بیست و ششم سوره بقره درباره این مثالها چنین میفرماید: «خداوند از این که به موجودات ظاهرا کوچکى مانند پشه، و حتى کمتر از آن، مثال بزند شرم نمیکند. در این میان آنان که ایمان آورده اند، میدانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده اند، این موضوع را بهانه کرده میگویند: منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! آرى، خدا جمع زیادى را با آن گمراه، و گروه بسیارى را هدایت میکند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه میسازد»

درباره ضرب المثل معروف “مثل سگ دروغ گفتن” که رهبر معظم انقلاب یکبار درباره دروغهای رژِیم صهیونیستی به کار بردند هم توضیحی وجود دارد که آقای مهدوی فر اگر سوادش را ندارد میتواند جستجو کند و به آن برسد بدون این که نیاز باشد بی سوادی خود را این چنین هویدا کند؛ توضیح این ضرب المثل آن است که تمثیل به سگ در این ضرب المثل از جهت دروغ گفتن نیست، از جهت میزان جهد و تلاش است که در مورد مشابه ای برای ضرب المثل “مثل سگ کار کردن” هم آمده است و این به معنی این نیست که سگ کار میکند بلکه به این معنی است که مثل تلاش یک سگ، کار میکند و نتیجتا این که ضرب المثل “مثل سگ دروغ گفتن” هم به این معنی است که مثل تلاش یک سگ، برای دروغ گفتن میکوشد.

۷) هزینه حفاظت و نگهداری از شما و خانواده شما ماهیانه چقدر می شود؟

این که هزینه حفاظت و نگهداری از امام خامنه ای و خانواده ایشان چقدر است را نمیدانم لیکن قطعا سادگی زندگی مقام معظم رهبری و خانواده ایشان مورد اذعان حتی دشمنان و مخالفان ایشان قرار دارد و این که بارها حضور فرزندان رهبری، بدون محافظ در خیابان و در میان مردم عادی توسط دوربینها شکار شده است که این حاکی از آن است که قطعا هزینه حفاظت از رهبری و خانواده ایشان بیش از حد معمول نیست و آن قدر نیست که با صرفه جویی در آن کشور یا حتی شهری آباد گردد! لیکن با توجه به عناد و نفاق امثال مهدوی فر، شاید ایشان دوست داشته باشد، رهبری عزیزمان بدون محافظ و مراقب باشند تا همانند ده ها مسئولی که در صدر انقلاب همانند شخص رهبری مورد سوءقصد قرار گرفتند، بازهم مورد هدف ترور دشمنان و معاندانی قرار گیرند که در همین کشور ۱۷۰۰۰ نفر را ترور کرده اند! و الا چرا چنین سوالی را از دیگر مسئولانی که در رده های پایینتر و از قضا مورد حمایت ایشان قرار دارند و از قضا گُلی هم به سر مردم نزده اند، نمیپرسد؟!

۸) مجتبی خامنه‌ای چه نقشی در تصمیم‌گیری‌های کشور دارد؟

یکی از شیوه های شبهه افکنی استفاده از سوال است، مثل این که از خود مهدوی فر بپرسیم، شما با فلان زن بدکاره چه ارتباطی دارید؟! خب این ظاهرا فقط یک سوال است، اما در واقع یک تهمت را القا میکند و از آنجا که در قالب سوال بیان شده است، فرد احساس میکند نیازی به ارائه قرائن و شواهد و مستندات برای طرح این اتهام در مراجع قانونی ندارد! پس با همین شیوه به راحتی به طرح اتهام علیه دیگران میپردازد! در حالی که برای اتهام دخالت آقای مجتبی خامنه ای در تصمیم گیریهای کشور که از سوی رسانه های دروغگو و معاند خارجی منتشر میشود، هرگز هیچ شواهد و مستنداتی ارائه نگردیده است که از آنجا که هم منبع خبر کذاب، مغرض و معاند است و هم مستندات معتبری برای آن ارائه نشده است و هم این که با مشی امام خامنه ای که فرزندان خویش را از مناصب حکومتی و اقتصادی و… دور نگه داشته اند در تعارض آشکار است، اساسا این ادعا یک تهمتِ آشکار تلقی میگردد که امثال مهدوی فر از جهت بغض و کینه ای که نسبت به رهبر انقلاب و سلامت نفس ایشان و خانواده ایشان دارند، به آن متوسل میشوند.

۹) آیا اخیراً از میزان محبوبیت خود در کشور نظرسنجی کرده‌اید؟

۱۰) اگر به شما خبر بدهند که در نظر سنجی‌ها نود درصد مردم ایران نمی‌خواهند که شما رهبر آنها باشید، عکس‌العملتان در مقابل این خبر چه خواهد بود؟

در این سوالات، مهدوی فر برای این که مبنای مقبولیت رهبری را زیر سوال بداند به سوال و اما و اگر متوسل شده است که البته خارج از تعاریف قانونی قرار دارد. نه جمهوری اسلامی و نه هیچ حکومت دیگری، مبنای مقبولیت را نظرسنجی از یک نمونه خاص نمیداند، بلکه مبنای مقبولیت، انتخابات است که مقبولیت را مشخص میکند و این انتخابات یا مردمسالاری درباره مسئولین از دو طریق مستقیم و غیرمستقیم در نظامهای مختلف حکومتی مرسوم است و همانطور که مثلا نخست وزیر یا وزرا با رأی مجلسی که منتخب مردم هستند تعیین میگردند، رهبری هم توسط منتخبان مردم کشف و معرفی مشود که با توجه به ضریب بالای مشارکت ایرانیان در انتخابات، این انتخابات توسط مجلس خبرگان هم نمادی از مقبولیت رهبری است. البته قطعا مقبولیت رهبر معظم انقلاب آن قدر زیاد هست که دشمنان جمهوری اسلامی و منافقان و معاندان داخلی از جمله همین آقای مهدوی فر با هر شیوه و حربه ای اعم از دروغ و تهمت میکوشند از این مقبولیت بکاهند لیکن تا کنون موفق نبوده اند.

و اما در خصوص این که اگر مردم یک شخص یا یک حکومت را نخواهند آیا آن شخص یا حکومت میتواند به حکومت ادامه دهد در بین علمای اسلام دو نگاه وجود دارد، دسته ای میگویند مشروعیت حکومت از خداست و مقبولیتش از سوی مردم و اگر حکومت یا حاکمی مقبولیت نداشته باشد هرچند از سوی خدا مشروعیت داشته باشد اما چون مقبولیت ندارد نمیتواند حکومت کند و دسته ای دیگر از جمله شخص مقام معظم رهبری میفرمایند مقبولیت هم جزئی از مشروعیت حاکم است و اگر مقبولیت وجود نداشته باشد عملا مشروعیت برای حکومت هم زیر سوال میرود که با هر دو نگاه، مقبولیت مردمی یک رکن اساسی از حاکمیت است که البته عدم مقبولیت را امثال مهدوی فر یا نظرسنجیهای خیالی او تعیین نمیکنند، بلکه مکانیزم مشخصی دارد که در قانون اساسی گنجانده شده است، البته اگر مهدوی فر بازهم اهل تحقیق و بررسی بود، میتوانست با جستجوی کوتاهی در اینترنت به نتایج برخی نظرسنجیهای خارجی درباره محبوبیت مقام معظم رهبری دست یابد.

۱۱) آیا شعار رفراندوم خط قرمز نظام است؟

رفراندوم و انواع آن و چگونگی مراحل قانونی آن در قانون اساسی به تفصیل بیان شده است و رفراندوم جز در اصولی که اسلامیت و ولایت را هدف قرار داده باشد در چارچوبی که قانون تعریف کرده، ممکن است و سابقه رفراندوم برای اصلاح قانون اساسی هم وجود دارد و حتی چند سال پیش هم امام خامنه ای درباره تغییر ساختار سیاسی کشور پیشنهاد تحقیق و بررسی دادند که نهایی شدن آن هم به رفراندوم نیاز دارد اما با این وجود، هدف از رفراندوم در قانون مشخص است، یا اصلاح قانون اساسی در چارچوب اسلام یا اتخاذ تصمیم درباره مسئله خاص از طریق رجوع مستقیم به نظر مردم که البته این نظر هم نمیتواند با اسلام و قانون اساسی در تعارض باشد، لیکن یک جریان خاص سیاسی در کشور وجود دارد که با کلمه رفراندوم بازی میکند، مثلا از یک سو معتقد است مسئله هسته ای اینقدر پیچیده است که صداوسیما نباید با راننده تاکسی و لبوفروش و به عبارتی مردم عادی درباره آن اصلا مصاحبه کند و با همین فرضیه، کل مذاکرات هسته ای را محرمانه نگه میدارد ولی همین جریان برای این که نتیجه مذاکرات از مسیر قانونی مجلس و شورای نگهبان و شورای عالی امنیت ملی و امضای رهبری عبور نکند حرف از رفراندوم میزند تا با ایجاد فضای دوقطبی به باج خواهی بپردازد! به وضوح مشخص است که صحبت کردن از رفراندوم، از سوی کسانی که مردم و حتی منتقدان متخصص را بی سواد میدانند و با محرمانه سازی، ایشان را از مسائل بی اطلاع نگه میدارند، نمیتواند مبنای خیرخواهی و صادقانه داشته باشد و تنها در قالب ایجاد فضای دوقطبی، عدول از مسیر قانونی، باج خواهی و فشار بر حاکمیت قابل تعریف است که البته چنین چیزی مذموم و برخلاف مصالح مردم و نظام اسلامی است.

۱۲) اگر به دیوارهای یک شهر شخصی شعار مرگ بر دیکتاتور بنویسد، قوای امنیتی در صدد یافتن او بر می آیند تا او را به مراجع قضایی معرفی کنند. به نظر شما نویسنده در این شعار، مرگ را نثار چه کسی کرده است؟

بیاییم اصلا فرض کنیم، آن طوری که نگارنده چنین شعاری چه بر روی دیوار و چه در متن این به اصطلاح نامه، هدفش شخص ولی فقیه باشد، اما چه نیازی است که چنین چیزی بر دیوار نوشته شود وقتی فضای کشور این قدر باز هست که حتی برخی دانشجویان در دیدار حضوری با مقام معظم رهبری، آزادنه صحبت میکند و نظام و رهبر معظم انقلاب را با انتقاد و بعضا اتهامات نابجایی مواجه میکنند و نهایتا هدیه هم میگیرند و از ایشان تشکر هم میشود!! به راستی این چگونه دیکتاتوری است که از مسئولان جمهوری اسلامی تا دانشجو و طلبه و کسبه به راحتی میتوانند شخص رهبر معظم انقلاب را نقد کنند و از ایشان مطالبه گری نمایند؟! این چگونه دیکتاتوری است که رئیس جمهور و دیپلماتهایش در حوزه مهمی مثل مذاکرات هسته ای، پرهیز از خوشبینی و خطوط قرمز ایشان در تنظیم برجام و شرایط ۹ گانه ایشان در اجرای برجام را رعایت نمیکنند و بجای این که با ایشان برخورد شود، به ایشان فرصت داده میشود تا اشتباهاتشان را بفهمند؟! و بعد هم که خرابکاریشان مشخص شد از مردم و منتقدان مذاکرات بخواهند که ایشان را سرزنش نکنند!! این چه دیکتاتوری است که اشخاصی مثل علی مطهری و محمود صادقی پشت تریبون مجلس هرچه دلشان بخواهد به رهبر معظم انقلاب و سیاستهایشان بگویند؟! این چه دیکتاتوری است که امثال صادق زیباکلام در دانشگاه ها به راحتی سیاستهای رهبر معظم انقلاب را زیر سوال ببرند؟! این چه دیکتاتوری است که در حوزه های علمیه برخی علما بدترین انتقادات را به رهبری و سیاستهایشان وارد کنند و با ایشان با بزرگواری برخورد شود؟! البته که امثال مهدوی فر به دروغ رهبر معظم انقلاب را به دیکتاتوری متهم میکنند و اساسا دیکتاتورترین افراد همان افرادی هستند که مورد حمایت همین مهدوی فر بوده و هستند. به راستی چه کسی دیکتاتورتر از سران خائن فتنه بود که با وجود باخت در انتخابات و با وجود عدم ارائه مستندات قانونی و عدم طی مسیر قانونی، ابطال انتخابات و آرای ۴۰ میلیون ایرانی را کف خواسته خود اعلام میکردند و کشور را به خاطر مطامع نامشروع خود تا لبه پرتگاه بردند؟! چه کسی دیکتاتورتر از همین آقای روحانی و برخی دولتمردان او است که نه تنها از منویات رهبری سرپیچی میکنند بلکه بعضا زبان به کنایه و طعنه هم میگشایند؟! چه کسی دیکتاتورتر از همین آقایان است که حاضر نیستند نقش مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی را در تصویب قوانین مهم سیاسی و فرهنگی کشور محترم بدانند و عموما میکوشند از تکالیف قانونی خود در قبال این نهادها فرار کنند؟! چه کسی دیکتاتورتر از همین آقایان است که با وجود منع قانونی اجرای سند ۲۰۳۰ همچنان به ترویج و اجرای آن مشغولند؟! آری باید بگوییم امثال مهدوی فر از رهبری دل خوشی ندارند چون در برابر دیکتاتوریهای دوستانشان ایستادگی میکند چرا که همانطور که حضرت امام خمینی(ره) فرموده بود نقش ولی فقیه همین ایستادگی در برابر دیکتاتوری دیگر مسئولان است.

۱۳) آیا محبوس کردن در سلول‌های انفرادی برای مدت‌های طولانی و محروم کردن از تماس و ملاقات خانواده و آفتاب و تغذیه‌ی مناسب و نیز توهین و تحقیر و تهدید و تعرض به حریم خصوصی در بازجویی‌ها مصداق شکنجه نیست؟

اینجا نیز مهدوی فر به بهانه طرح سوال، اتهاماتی را مطرح میکند که اولا دقیق و مصداقی نیستند، ثانیا اگر موارد خاصی مد نظرش باشد نباید به عنوان یک رویه متداول و غالب معرفی گردد، ثالثا بعضی از محدودیتهای مدنظر مهدوی فر کاملا در چارچوب قانون تعریف شده اند، یعنی اگر شخصی در مرحله بازجویی قرار داشته باشد به جهت جلوگیری از رد و بد اطلاعاتی که در روند رسیدگی یا جلوگیری از گسترش جرم میتواند موثر باشد، ارتباطاتش با نظر مقام قضایی محدود میشود که موقت و البته طبیعی است، رابعا این که هر قانونی میتواند همراه خوش محدودیتهایی داشته باشد که نیت قانون گذار قطعا شکنجه نبوده است به عنوان مثال ممکن است شخصی حتی بستن کمربند را یک شکنجه حساب کند و شاید هم برایش واقعا آزار دهنده باشد اما ایمنی شخص بدون پذیرش این محدودیت حفظ نمیشود و در همین خصوص هم مسائل مربوط به رسیدگی به جرایم است، یعنی اگر فردی که در مظان شدید اتهام قرار دارد بازداشت و بازجویی شود درست است که دچار محدودیتهایی میشود که فی ذاته برای هرکسی آزاردهنده هستند لیکن اقتضای امنیت و سلامت جامعه این است که این محدودیتها در چارچوب قانونی به عنوان یک پیامد ایجاد شود، خامساً این که نمیتوان انکار کرد در هر نهاد و قوه ای بعضا تخلفاتی رخ میدهد لیکن مهم است که مکانیزم نظارت و شکایت در خصوص تخلفات هم تعبیه شده باشد که شده است و بعضا مواردی را درباره کهریزک یا فوت ستار بهشتی مشاهده کردیم که برخی افراد محاکمه و مجازات شدند، سادساً این که امثال مهدوی فر که گرایش به غرب و علی الخصوص آمریکا دارند و از سوی ایشان نیز حمایت میشوند خوب است یکبار به آمار وضعیت بازجویی و بازداشت و زندان در آمریکا و اروپا رجوع کنند و ببینند که چطور افراد مختلف در مراحل مختلف از لحظه بازداشت تا مراحل بازجویی و زندان، در اثر شدت خشونت و بعضا با گلوله مستقیم کشته میشوند و این که حتی در این کشورها، شکنجه قانونا مجاز شده است و این که صدها زندان غیرقانونی و غیرقابل نظارت از جمله گوانتانامو، ابوغریب، بکرام و… را به کار گرفته اند که هیچ روش قانونی هم برای پیگیری در خصوص این موارد تعریف نشده است! و جالب این که امثال همین مهدوی فر نه تنها به قوانین و مقررات داخل کشورشان احترام نمیگذارند بلکه همواره با توسل به دروغ و تهمت برای آمریکا و غرب که خود بدترین ناقضان حقوق بشر در حوزه های مختلف از جمله برخورد با زندانیان و متهمان هستند، بهانه جور میکنند تا ایران را به بهانه نقض حقوق بشر تحت فشار و تحریم قرار دهند که این خیانت به مراتب بدتر از آن جرایم اولیه ایشان است.

۱۴) آیا در قوه قضاییه ساز و کاری وجود دارد که شهروندان بتوانند از رهبر شکایت کنند؟

باید از مهدوی فر پرسید مگر در قانون جایی ذکر شده است که شکایت از رهبری باید از سازوکاری مستقل از سایر افراد و مسئولان باشد که چنین سوالی را مطرح میکند وقتی خود قانون چنین استثنائی برای هیچکدام از مسئولان قائل نشده است چرا باید دنبال سازوکار ویژه بود؟! قطعا اگر رهبری یا مجموعه او عمدا یا سهوا به کسی خسارتی وارد کنند، افراد میتوانند از روال عادی قانونی، شکایت و احقاق حق کنند لیکن اگر موضوع شکایت در رابطه با حکومت داری باشد دو حالت وجود خواهد داشت، یا مسئله مورد شکایت در حوزه مسئولان دیگر است که طرف مقابل شکایت قاعدتاً نمیتواند رهبری باشد یا موضوع شکایت به شرح وظایف و اختیارات رهبری مربوط است که در این صورت ممکن است شخصی فکر کند رهبری از چارچوب قانون، شرع یا عدالت خارج شده است که در این صورت میتواند مسئله را به مجلس خبرگان که وظیفه نظارت بر شرایط رهبری را برعهده دارد مستنداً گزارش دهد تا در سازوکار این مجلس مورد بررسی قرار گیرد. قطعا اگر مجلس خبرگان به این نتیجه برسد که ولی فقیه از شرط عدالت خارج شده یا عمداً به کسی ظلم کرده است، شرعاً و قانوناً باید وی را عزل و شخص ذیصلاحی را جایگزین نماید.

۱۵) با تجمعات اعتراضی مردم بهتر است با مدارا برخورد کنیم یا با خشونت؟
۱۶) اگر در آینده تجمعات اعتراضی مردم علیه شما وسعت پیدا کند، آیا شما برای ماندن در مسند قدرت به کشتار مردم راضی هستید؟

کاملا بدیهی است و مشی جمهوری اسلامی هم تا کنون همین بوده است که اعتراضات مردمی باید شنیده شود و با تجمعات اعتراضی مردم هم باید با مدارا برخورد گردد ولی بین تجمع اعتراضی مردم با صحنه گردانی نفوذیها و مزدورانی که این تجمعات را به سمت تخریب اموال عمومی و هنجارشکنی حرکت میدهند باید تفاوت قائل بود. نکته دوم این که مهدوی فر طوری وانمود میکند که گویا تجمعاتی که تاکنون رخ داده، در اعتراض به شخص رهبری بوده است در صورتی که این یک دروغ بزرگ است. چه اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ و چه اعتراضات مالباختگان موسسات مالی و چه اعتراضات کامیونداران و چه اعتراضات کسبه بانه علیه شخص رهبری و سیاستهای ایشان نبوده است البته همانطوری که عرض کردم، حساب نفوذیها و مزدورانی که در بین تجمعات مردمی حاضر میشوند و میکوشند مسیر اعتراضات را به سمت مخالفت با کلیت نظام حرکت دهند جداست که بعضا خود بیگانگان هم به حمایتهای مالی و لجستیکی از این مزدوران اعتراف میکنند کما این که پول سعودیها و دست منافقین در تبدیل اعتراضات به اغتشاش و ناآرامی در چند شهر کشور در سال گذشته کاملا عیان بود. مهدوی فر با این سوال میکوشد هدف اعتراضات که عمدتا دولت مورد حمایت مهدوی فر و ناکارآمدیهایش در حوزه اقتصاد و تبعیض در توزیع درآمدها است را به حوزه سیاست و خصوصا جایگاه ولایت تحریف نماید که البته اقدامی از پیش شکست خورده است چرا که هم مردم از خواسته های اصلی و قلبی خود مطلع هستند و هم آن که این خود مردم بودند که همواره در برابر حرکتهای ساختار شکن چه در فتنه های ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸ و چه در دی ماه ۱۳۹۶ ایستادند و با حضور و حمایت خود از نظام، مانع تحریف اعتراضات به سمت نظام و رهبری شدند.

۱۷) آیا درباره‌ی قتلهای زنجیره‌ای و مرگ آقای هاشمی و انفجار بمب در حرم امام رضا ناگفته‌هایی هست که ما نباید بدانیم؟!

در این بند هم شاهدیم که محمد مهدوی فر همانند برخی بندهای قبلی، با طرح یک سوال، ایجاد ابهام و اتهام میکند، یعنی با این تصور که میتوان هر تهمتی را بدون ارائه سند و مدرک و در قالب سوال مطرح کرد و از پیگرد حقوقی مصون ماند، با طرح سوالاتی، در ذهن مخاطب در خصوص شخص حقیقی یا حقوقی خاصی ایجاد ابهام و اتهام مینماید، در صورتی که اگر واقعا دنبال پاسخ این سوالات میبود میتوانست از جریان متبوع سیاسی خودش که از قضا در زمان قتلهای زنجیره ای، وزارت اطلاعات را در اختیار داشتند و بازجوییهای مربوطه را انجام دادند سوال کند، درباره موارد دیگر هم میتواند خیلی صریح و مستقیم به آنچه که به زعم او ابهام آمیز است یا نیاز به توضیح دارد اشاره کند تا پاسخ شان داده شود والا این که یک موضوع را به صورت کلی، مبهم و اتهام آمیز به صورت عمومی مطرح کند و پاسخ شفافی بخواهد، حقیقتا شیطنت آمیز است کما این که در مسئله مرگ غریق استخر فرح هم برخی رسانه های معاند بدون ارائه هرگونه سند و مدرک معتبر اعم از پزشکی یا غیرپزشکی، اتهام قتل را مطرح کردند کما این که همین روش را قبلا اصلاح طلبان مورد حمایت مهدوی فر، علیه شخص هاشمی در فقره قتلهای زنجیره ای و فوت حاج احمد خمینی به کار برده بودند و حتی برای هاشمی القابی مثل قاتل و عالیجناب سرخپوش به کارگرفته بودند که این نشان میدهد جریان اصلاح طلب، در طرح بی محابای تهمت علیه هرکسی که از او دل خوشی ندارد، سابقه ای طولانی دارد.

۱۸) برای ساختن مرقد باشکوه برای امام خمینی تا کنون چه مقدار هزینه کرده‌اید؟ آیا بهتر نبود این پول را برای نیازهای واقعی مردم خرج می‌کردید؟ آیا این کار مصداق اسراف و تبذیر نیست؟ آیا برای پول خرج کردن از کیسه‌ی مردم و به ویژه مردم فقیر، نیاز به اجازه گرفتن از آنها نیست؟

از خباثت و عناد محمد مهدوی فر همین بس که کار غلطی را که هم طیفان سیاسی او انجام داده اند و مورد انتقاد جریان انقلابی هم بوده است و با نص کلام مقام معظم رهبری درباره پرهیز از تجمل گرایی و اشرافی گری در تعارض آشکار بوده است و حتی با واکنش عملی ایشان از طریق استفاده از زیلوی ساده معروفشان روی فرشهای تجملاتی حرم هم مواجه شده، را نیز متوجه امام خامنه ای میکند!! جالب این است که در برابر انتقادات جریان ولایی، قائم مقام سیدحسن مصطفوی در موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی(ره)، صراحتا گفت کسانی که نمیتوانند حرم مجلل امام خمینی را تحمل کنند یا حسود هستند یا نادان!! و حالا به جای این که محمد مهدوی فر، بانیان و حامیان ساخت چنین حرم مجللی که به دروغ خود را از امام و از خط امام میخوانند را مورد نقد قرار دهد، طوری وانمود میکند که انگار این حرم با دستور و رضایت امام خامنه ای ساخته شده است!! البته شاید مهدوی فر پیش خودش فکر میکند مخاطبانی که هر حرف دروغ او را باور میکنند لابد این دروغ او را هم باور خواهند کرد و به این شکل با توهین به شعور مخاطبان خود، به ضدیت خود با رهبری ادامه میدهد! البته او حتی با اشرافیت و تجملات هم نمیتواند مخالف باشد که اگر بود این مخالفت را اول در برابر هاشمی، روحانی، دولت و وزرایی که بعضا در اشرافیت و تجملگرایی و ترویج فرهنگ اشرافیت با یکدیگر مسابقه گذاشته اند انجام میداد، نه در برابر رهبری که مشی و توصیه اش طبق مشی پیر جماران، همواره ساده زیستی و پرهیز از تجمل به خصوص برای مسئولان بوده است.

۱۹) به نظر شما اگر به خاطر تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی از حقوق پاسدارها کاسته شود آیا از ارادت آنها به رهبرشان کاسته خواهد شد؟

از خباثتهای همیشگی ضدانقلاب، عنادشان با سپاه پاسداران و تلاش برای ایجاد تفرقه بین سپاه و ارتش است. مهدوی فر میکوشد اولا حقوق پاسدارها را نجومی نشان دهد در صورتی که همه به یاد داریم در اوج انتشار فیشهای نجومی، هیچکدام از فیشها مربوط به نیروهای نظامی و امنیتی کشور اعم از سپاه یا دیگران نبود جز برخی فیشهای جعلی که کذب بودنشان خیلی سریع اثبات شد، ثانیا میکوشد طوری نشان دهد که انگار حقوق سپاه در اثرگذاری تحریمها و مشکلات اقتصادی موثر بوده است در حالی که جمع هزینه های نظامی کشور اساسا در مقایسه با کشورهای منطقه و جهان حقیقتا ناچیز است و این که خود سپاه بسیاری از بودجه و توان خود را در راه خنثی کردن تحریمها و تحقق اقتصاد مقاومتی مصروف میکند، ثالثا میکوشد بگوید ارادت سپاهیان بابت حقوق های کلانشان است در صورتی که نه حقوقشان نجومی است و نه محبتشان به نظام و مردم و رهبری بابت حقوقهایشان، البته امثال مهدوی فر بارها کوشیدند حتی انگیزه شهدای مدافع حرم را نیز حق مأموریتهایی که به دروغ نجومیشان خواندند نشان دهند که اینها جملگی نشان از خباثت و بی تقوایی او و هم صنفانش متبوعش دارد. هدف مهدوی فر تخریب وجهه ارزشمند سپاه است، سپاهی که نه تنها در امر امنیت کشور و منطقه بی نظیر بوده بلکه در امر محرومیت زدایی و کمک به عمران و آبادانی کشور، تحقق اقتصاد مقاومتی و خنثی کردن تحریمها هم نقش برجسته ای داشته است. اساسا برای امثال مهدوی فر که برای تخریب جمهوری اسلامی حاضرند هر آتشی به پا کنند، حضور قدسی نیروهای انقلابی، مخلص و جان برکف سپاه و بسیج مانند آب روی آتش است و از این رو هرجایی که تیر تهمتی به سوی نظام و رهبری پرتاب میکنند در کنارش سپاه و بسیج راه هم بی نصیب نمیگذارند و البته این اقداماتشان بیش از این که باعث تخریب سپاه و بسیج و نظام شود، تاکنون باعث افشای ماهیت رذیلانه معاندان و منافقان گردیده است.

۲۰) تا کنون شما چه مقدار پول برای جنگ در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن خرج کرده‌اید؟
۲۱) اگر نیروهای شما را از عراق و سوریه اخراج کنند، با توجه به تحریم‌های بانکی بقیه پول‌ها را از چه طریقی به آنجا خواهید فرستاد؟

البته اینجا هم اصل سوالات بهانه است تا حضور ایران در منطقه و هزینه ای که برای آن میشود زیر سوال برده شود. شاید برای ساکنان یک خانه، بتوان از عدم امنیت محله با اسباب کشی فرار کرد اما برای یک کشور اینطور نیست. وقتی کشورهای همسایه ما به مأمن تروریستها و دشمنان تبدیل شده و ایشان در حال توسعه طلبی و گسترش قلمروی خود باشند، چاره ای جز این که قبل از ورود تروریستها و دشمنان به مرزهای کشور، با کمک همان کشورهای منطقه در برابرشان بایستیم وجود ندارد. اصلا وقتی آمریکا و عربستان برای بر هم زدن امنیت ما در منطقه بودجه صرف میکنند چطور میتوان صرف هزینه برای خنثی کردن این خباثتها را زیر سوال برد؟! چطور میتوان شاهد بود داعش تا چند ده کیلومتری مرزهای کشور آمده باشد و اقدامی نکردن را مطالبه کرد آن هم در حالی که با همیاری با همان ملتهای منطقه میتوان با کمترین هزینه شر تروریستها را دفع کرد؟! البته حضور ما در منطقه به پشتوانه درخواست دولتهای قانونی منطقه بوده است و هر وقتی هم که به کمک ما نیاز نداشته باشند هیچ اصراری برای حضور در خاکشان نداریم و اصلا مهترین نوع حضور ما در این کشورها مستشاری و با هدف توانمندسازی این کشورها برای دفاع از خود بود که نماد بارزش را در تشکیل بسیج مردمی حشدالشعبی در عراق یا در حمایت از حزب الله لبنان شاهد بودیم.

البته این خودخواهانه است که بگوییم ما تنها در جایی از مظلومان دفاع میکنیم و در برابر تروریستها ایستادگی میکنیم که به نفع مان باشد! و با همین منطق است که طبق نص قانون اساسی، جمهوری اسلامی ایران نسبت به همه ملتهای مستضعف و مظلوم جهان علی الخصوص ملتهای مسلمان و به ویژه ملت فلسطین احساس مسئولیت میکند و ایشان را از کمکهای مشروع خود محروم نمیسازد که بسیاری از این کمکها به طور داوطلبانه توسط مردم انجام میشود و نظامی هم نیستند بلکه حمایتهای حقوقی، مالی یا امدادی هستند که بعضا همینها هم به دلیل کارشکنی دشمنان وحشی صفت محقق نمیشود بعضا اگر هم محقق شود در داخل کشور به بهانه ای برای حمله منافقین یا افراد تحت تأثیرشان به جمهوری اسلامی تبدیل میشود. آری! ایران از ملتهای یمن و فلسطین به صورت مادی، معنوی و حقوقی حمایت میکند چرا که سالهاست زیر آتش رژیمهای کودک کش سعودی و صهیونیستی قرار دارند که محکوم کردن این کمکها آن هم از سوی کسانی که شعار حقوق بشر میدهند به خوبی روشنگر خط کشیهای حق و باطل است به ویژه که سکوت نهادهای پرادعای بین المللی مثل سازمان ملل و شورای امنیت در برابر جنایات این رژیمهای ما ماهیت تروریستی و حامی تروریسم، خودش رسالت کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران را چند برابر میکند که این امر توسط قاطبه ملت شریف و عزیز ایران هم به عنوان یک نکته قابل افتخار تلقی میگردد.

۲۲) روزی که شما تصمیم بگیرید کشور اسراییل را از صفحه‌ی روزگار محو کنید، درباره زنان و کودکان اسرائیلی چه تدابیری اتخاذ کرده‌اید؟

این سوال مهدوی فر دقیقا برای مظلوم نمایی برای رژیم نامشروع اسرائیل است، او رذیلانه برای رژیمی مظلوم نمایی میکند که صاحبان فلسطین را از شهرها و روستاهایشان بیرون کرده و روی آوار خانه هایشان، خانه و شهرک ساخته و برای این کار از ریختن خون مرد و زن و کودک فلسطینی هم ابا نکرده است. محمد مهدوی فر برای این که جنایات رژیم صهیونیستی را تطهیر کند طوری وانمود میکند که آنها میخواهند از خودشان و زن و بچه هایشان در مقابل ایران دفاع کنند تو گویی ایران هم حاضر است مثل اسرائیل زنان و کودکان ایشان را بکشد.

نسخه ایران برای محو اسرائیل برخلاف آنچه که مهدوی فر القا میکند یک نسخه منطقی و دموکراتیک است که همانا برگزاری انتخابات بین ساکنان اصلی فلسطین با هر دین و مکتب، همچنین بازگشت غاصبان این ارض، اعم از مرد و زن و کودک به سرزمینهای اصلی خودشان در هرکجای دنیا است چرا که اساسا ما اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم که بخواهیم اسرائیلی را متعلق به سرزمینی به اسم اسرائیل بدانیم. قطعا اگر فلسطینیان اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی برای فلسطین تعیین تکلیف کنند، خودبخود رژیم نامشروع و جعلی اسرائیل از صحنه روزگار محو خواهد شد و ارض یکپارچه فلسطین احیا خواهد شد.

البته جمهوری اسلامی ایران و مردم عزتمند ایران اهل ترس و ذلت نیستند و در برابر تهدیدهای اسرائیل که به هر اقدامی علیه ایران و ایرانیان متوسل شده است هرگز عقب نمی نشینند و اگر در برابر تهدیهای نظامی اسرائیل یا هرگونه خطای عملی از سوی او، از با خاک یکسان کردن مراکز جعلی آن یعنی حیفا و تل آویو، ابایی نخواهد داشت، چه امثال مهدوی فر خائن خوششان بیاید و چه خوششان نیاید.

۲۳) آیا می‌دانید جمعیت کشور از ابتدای انقلاب تا کنون ۲/۱ برابر شده ولی جمعیت زندانیان کشور ۲۶ برابر شده است؟
۲۴) در گسترش انواع ناهنجاری ها در جامعه ایران فقط مسئولین دولتی مقصرند یا شما نیز تا حدودی مقصرید؟

اولا که هر دو داده محمد مهدوی فر اشتباه است چرا که براساس اعلام رئیس سازمان زندانها در سال ۱۳۹۳، تعداد زندانیان کشور نسبت به سال ۱۳۵۷ ، ۷ برابر شده است نه ۲۶ برابر و جمعیت کشور از ۳۴ میلیون به ۸۵ میلیون رسیده است یعن ۲/۵ برابر نه ۲/۱ برابر!! ثانیا اگر قرار است مهدوی فر درباره چند برابر شدن زندانیان تحلیلی داشته باشد باید این موارد را هم در نظر بگیرد که تنوع جرایم نسبت به زمان قبل از انقلاب چقدر افزایش یافته است؟! تعداد خودرو از ۱۷۰ هزار دستگاه قبل از انقلاب به ۱۵ میلیون دستگاه رسیده است و طبعا تصادفات و شکایات آن هم چند برابر شده است؟! میزان استفاده از دسته چک و اوراق بهادار چقدر زیاد شده است؟! جرایم فضای مجازی چقدر متنوع و گسترده شده اند؟! میزان استفاده مردم از نظام قضایی برای حل مشکلاتشان نسبت به قبل از انقلاب چقدر افزایش یافته است؟! و خیلی از عوامل دیگر که میتواند در افزایش تعداد زندانی بسیار موثر بوده باشد ولی از نظر مهدی فر توجه به این موارد نمیتواند برای کاسبی او مفید باشد پس به آنها نمیپردازد.

البته مهدوی فر نه اطلاعات درستی ارائه میکند و نه تحلیل درستی درباره عوامل و مقصران آن ارائه میکند، او تنها دنبال این است که عقده های خود نسبت به نظام و رهبری را فرونشاند و الا چرا بین همه عوامل مستقیم در بروز هر مشکلی، مستقیما رهبر معظم انقلاب را مقصر معرفی میکند؟! مگر چقدر از سیاستها و منویات او در کشور محقق میشود که مشکلات متوجه او باشد؟! آیا اگر مبارزه با تهاجم فرهنگی توسط مجلس و دولتها و نهادهای فرهنگی جدی گرفته میشد آمار طلاق اینقدر بالا میرفت؟! آیا نگاه ایشان در فسادستیزی رعایت میشد کمیت و کیفیت مفسدان اقتصادی اینقدر بالا میرفت؟! آیا اگر نگاه ایشان درباره ازدواج آسان و مهریه ارزان جدی گرفته میشد مهریه به مسئله ای برای انتقام جویی و به زندان انداختن شوهر تبدیل میشد؟! آیا اگر اقتصاد مقاومتی و حمایت از سرمایه گذار، تولیدکننده و نیروی کار ایرانی جدی گرفته میشد شاهد ورشکستگی و بیکاری و تبعات اجتماعی این مشکلات میشدیم؟! البته که مهدی فر به این مسائل کاری ندارد که اگر داشت باید اول از همه به هاشمی، خاتمی و روحانی که از دوستان او و مسئولان مستقیم اداره کشور بودند انتقاد میکرد ولی همانطور که عرض کردم او تنها دنبال عقده گشایی علیه نظام و رهبری است.

۲۵) چرا شما کردها و بلوچ‌ها و اهل سنت و اقلیت‌های مذهبی را در اداره کشور سهیم نمی‌کنید؟

محمد مهدوی فر در ادامه شبهه افکنیهای خود این بار نیز با توسل به دروغ، دست بر حساسیتی میگذارد که دشمنان سالهاست برای ایجاد آن سرمایه گذاری کرده اند و آن حساسیتهای قومیتی و مذهبی است. البته بسیاری از مسئولان کشور اعم از نماینده مجلس، فرماندار، امام جمعه و… در مناطق مختلف از همان قومیت و مذهب جمعیت غالب ساکنان مناطق خود هستند. قطعا نمیتوان توقع داشت اقلیتهای قومیتی و مذهبی اکثریت جایگاه های کلیدی کشور را برعهده بگیرند.

نکته دوم این که اصلا فرض کنیم بعضا به حقوق قومیتها و اقلیتهای مذهبی در واگذاری مناصب و مسئولیتهای اجحاف شده باشد مگر چه سهمی از مناصب توسط ولی فقیه تعیین میشود که ایشان مقصر مستقیم معرفی شود؟! چرا جناب مهدوی فر که از حامیان آقای روحانی بوده است از ایشان و دولت بابت عدم رعایت حقوق قومیتها و اقلیتهای مذهبی گلایه نمیکند؟! این چه مرضی است که ایشان همه مشکلات کشور را بلافصل و مستقیم و بدون هرگونه تحلیل و سند و مدرک متوجه شخص ولی فقیه میکند جز مرض عناد و لجاجت با نظام و رهبری؟!

۲۶) چرا بسیاری از مردم ایران و حتی رئیس جمهور محترم به صدا و سیما می‌گویند رسانه میلی؟
۲۷) چرا وقتی یک فلسطینی مجروح می شود، صدا و سیما بارها اطلاع رسانی می‌کند ولی وقتی جوانان خودمان در تجمعات کشته می‌شوند، از اطلاع رسانی پرهیز می‌کند؟

برای پاسخ دادن به سوال ۲۶، خود مهدوی فر بهترین کمک را با طرح سوال ۲۷ کرده است تا با توجه به جنس این سوال، توقع ایشان از صداوسیما را متوجه شویم؛ مهدوی فر میگوید چرا مجروحیت یک فلسطینی در صداوسیما بارها اطلاع رسانی میشود ولی کشته شدن اغتشاشگران داخلی اطلاع رسانی نمیشود! البته او بازهم دروغ میگوید، برای این که کشته شدن اغتشاشگران هم اطلاع رسانی میشود همانطوری که درباره ناآرامیهای دیماه سال گذشته انجام شد. بحث دیگر لحن سوال مهدوی فر است! مگر در کشور ما چند نفر در اغتشاشات کشته شده اند که او کشته شدن این تعداد را میبیند ولی در مقابلش کشته شدن هزاران پیر و جوان و زن و کودک فلسطینی را به مجروحیت یک فلسطینی تقلیل میدهد! او کشته شدن کسی را که در برابر حکومت مشروع، مردمی و قانونی دست به اسلحه برده یا با پلیس مقابله کرده است را با مقاومت فلسطینیها در برابر حکومت نامشروع و کودک کش صهیونیستی مقایسه کرد که همین قیاس چه در حق جمهوری اسلامی و چه در حق مبارزان و شهدای فلسطینی ظلمی آشکار است. نکته دیگر این که مهدی فر، جمله روحانی را به منزله حجت به کارمیگیرد در صورتی که اعتراض روحانی به صداوسیما هم ناشی از روشنگری صداوسیما در برابر فتنه و فتنه گران بود که البته رسالت طبیعی او بود. مگر میتوان از صداوسیمای جمهوری اسلامی توقع داشت مثل رسانه های معاند و مزدور آمریکا و انگلیس، BBC و VOA از کسانی که دنبال براندازی بودند و در برابر قانون اساسی، ولایت فقیه، رأی ۴۰ میلیون ایرانی، منافع ملی، امنیت ملی و وحدت ملی ایستادند حمایت کند؟! البته که برای کسانی که برنامه های رسانه های ضدانقلاب و معاند به میلشان است نباید توقع داشت که رسانه جمهوری اسلامی را میلی ننامند از چنین کسانی توقعی جز این نیست که مثل همان ضدانقلابها جای جلاد و شهید را عوض کند و ۴۰ سال جمهوری اسلامی را ۴۰ سال اعدام بنامد! کاری که روحانی برای کسب رأی کرد تا رأی معاندان و منافقانی مثل همین مهدوی فر را به سبد خود بریزد! رفتاری که اگر چه پس از پایان انتخابات دیگر تکرار نمیکند لیکن همان جملات و عبارات، همچنان مورد سوءاستفاده معاندان و منافقان و ضدانقلاب باقی میماند تا علیه جمهوری اسلامی به کار گیرند و حتی به بهانه آنها، علیه ایران بیانیه های حقوق بشری و تحریم صادر نمایند. البته همان روحانی که صداوسیما را بابت روشنگری دربرابر فتنه‌گران میلی نامید با تلگرام قرارداد محرمانه مینویسد و با استفاده از آن، رقیب انتخاباتی را قاتل معرفی میکند تا در انتخابات پیروز گردد که البته این رفتارهای منافقانه از سوی امثال مهدوی فر نه تنها محکوم نمیشود بلکه مورد حمایت هم قرار میگیرد که این نشان میدهد رفتار چه کسانی میلی است، صداوسیما یا روحانی و حامیانش!!

۲۸) چرا از ابتدای انقلاب تا کنون انتقاد کردن از امام خمینی خط قرمز نظام بوده است؟
۲۹) در ماجرای کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ به فرمان امام خمینی دقیقاً چند نفر اعدام شده‌اند؟ آیا آیین دادرسی درباره‌ی آنها رعایت شده است؟ شما به عنوان رئیس جمهور وقت، در این اعدام‌ها چه نقشی داشته‌اید؟

مهدوی فر در حالی مدعی است که انتقاد به امام خمینی(ره) تاکنون خط قرمز بوده است که خودش و بسیاری از اشخاص دیگر و حتی برخی مسئولان حاضر، بارها و بارها به ایشان و سیاستهای ایشان و رهبر معظم انقلاب و سیاستهایشان انتقاد کرده اند و در همین سوالات هم بازهم چنین کرده است که البته مشکل ما با ایشان و هم صنفان ایشان آن است که ایشان آنچه را که توأمان با تهمت و توهین متوجه امام خمینی و امام خامنه ای میکنند را نیز انتقاد محسوب میکنند! در صورتی که در همین به اصطلاح نامه ۳۲ام مهدوی فر به رهبر معظم انقلاب، بارها و بارها به شخص رهبری، فرزندان ایشان، سپاه و… تهمتهایی وارد کرده است که برایشان هیچ سند و مدرکی هم ارائه ننموده است!! بحث دیگر این که مهدوی فر برای اعدام منافقین سال ۱۳۶۷ از عبارت کشتار استفاده میکند که به فرمان حضرت امام انجام شده است در صورتی که خود او خوب میداند و بارها امثال حقیر به استناد مستندات تاریخی ارائه کرده ایم که اعدام منافقین پس از عملیات فروغ جاویدان منافقین بود که با حمایت صدام علیه ایران انجام شد که مقرر بود زندانیان این فرقه که با ادعای ندامت و توبه با ارفاق به زندان محکوم شده بودند، شهر به شهر آزاد شوند و به این عملیات بپیوندند که در بررسی پرونده ها آشکار شد این رابطه و هماهنگی بعضا دوطرفه بوده است و با دستور حضرت امام، پرونده همین افراد، با در نظر گرفتن عدم ندامت از اقدامات گذشته مجددا بررسی گردد که این منجر به اعدام تعدادی از این زندانیان و البته عدم اعدام بسیاری از ایشان شد و اگر متعهدان به تفکر منافقین اعدام نمیشدند و پس از حبس به جامعه برمیگشتند، مطمئنا در ادامه عملیاتهای تروریستی منافقین میتوانستند به خسارات ترور این فرقه که ۱۷۰۰۰ ترور از مردم عادی تا مسئولان رده اول کشور بود را افزایش دهند. در بررسی این واقعه و چگونگی رسیدگی به پرونده آنها و مبانی فقهی و قانونی و مصالح جامعه و سایر جوانب در بالاترین سطوح قضایی تصمیم گیری و رعایت شده است ولی از آنجا که همه معاندان و منافقان علیرغم اختلافاتی که دارند، در برابر جمهوری اسلامی با یکدیگر متحد میشوند، این فقره را به محلی برای عقده گشایی علیه نظام و امام تبدیل کرده اند و شخصی مثل روحانی نیز با دست گذاشتن روی این مسئله کوشید با ترجیح منافع شخصی به حقایق تاریخی و منافع ملی، آرای سیاه مخالفان نظام و امام و رهبری را نیز به سبد رأی خود بریزند که البته تا حدودی هم موفق هم شدند که البته این رأی، از سویی رأی اعتماد به امانت داری نظام بود. البته مشی سیاسی خود روحانی نشان میدهد حتی بدون رعایت جوانب شرعی و قانونی در زمان نمایندگی در مجلس شورای اسلامی، پیشنهاد اعدام مخالفان در نماز جمعه را مطرح کرد که با مخالفت قاطع امثال شهید چمران مواجه گردید که این حاکی از عدم اعتدال روحانی و امثال او است که زمانی از افراطیون مطرح و امروز از مذبذبان و خستگان از انقلاب هستند و تازه دیگران را به عدم اعتدال متهم میکند!

۳۰) آیا مواضع امام خمینی و به ویژه سخنرانی معروف ایشان شش ماه قبل از شروع جنگ که مردم و نظامیان عراق را به طغیان علیه صدام با کمک ایران دعوت می‌کند، در تحریک صدام و شروع جنگ اثر داشته است؟
۳۱) چرا به جای قبول قطع‌نامه بعد از شکست‌های آخر جنگ، بعد از فتح خرمشهر صلح را نپذیرفتیم تا هم کشته کمتری بدهیم و هم غرامت جنگ را دریافت کنیم؟

با شناخت دقیقی که از امثال محمد مهدوی فر و مهدی خزعلی پیدا کرده ایم بارها دیده ایم که ایشان میکوشند مسئولیت همه مشکلات و سختیهایی که دشمنان بر جمهوری اسلامی تحمیل کردند را نیز متوجه خود جمهوری اسلامی و خصوصا امام خمینی و امام خامنه ای نمایند و سوالات مهدی فر درباره شروع جنگ و ادامه جنگ نیز در همین قالب میگنجد، سوالاتی که خیلی فنی و دقیق و مستند قبلا توسط اهل فن پاسخ داده شده است که پس از ارائه پاسخ مختصر به این دو سوال، دو لینک حاوی پاسخهای مفصل را تقدیم میکنم:

تاریخی که برای سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) بیان شده است به اذعان بسیاری از کارشناسان مربوط به زمان آغاز جنگ تحمیلی است و نه ماهها پیش از آن و حتی اگر بخواهیم زمان شش ماه پیش از آغاز رسمی جنگ را نیز بپذیریم بازهم باید بدانیم که حملات صدام از حدود یک سال و نیم قبل از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، زمان آغاز رسمی جنگ تحمیلی، به صورت پراکنده و همراه با تلفات جانی برای نیروهای ایرانی آغاز شده بود و سخنرانی حضرت امام (ره) در حالی بیان میشد که حضرت امام (ره) میخواست جلوی آغاز جنگ را با هشیار کردن نیروهای ارتش عراق بگیرد و این دقیقا برخلاف ادعای امثال مهدوی فر است که از یک سو خود را جانباز و رزمنده معرفی میکند و از سویی در حقایق جنگ تحمیلی به نفع صدام، تشکیک ایجاد میکند! نکته دوم این که خود صدام استدلال مد نظر امثال مهدوی فر و مهدی خزعلی را هرگز بیان نکرد و نکته سوم هم این که سازمان ملل نیز صدام را آغاز کننده جنگ تحمیلی و مسئول بازگرداندن خسارات آن معرفی کرد.

و درباره امکان پایان جنگ پس از فتح خرمشهر نیز دو نکته مهم وجود دارد، اولا که اساسا تنها پیشنهادی که پس از فتح ظفرمندانه خرمشهر اتفاق افتاد، پیشنهاد آتش بس بود نه صلح! آن هم صلحی که مقصر جنگ و مسئول پرداخت خسارات آن را معرفی کند! ثانیا چنین آتش بسی قطعا میتوانست به صدام فرصت بازسازی نظامی و روحی بدهد در حالی که امکان استمرار آن را سدنمیکرد! ثالثا پس از فتح خرمشهر هنوز بخشهای مختلفی از خاک ایران عزیز در شلمچه، طلائیه، فکه، قصر شیرین، سومار، نفتشهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازى این نقاط بدون جنگ میسر نبود و رابعا پس از آن نیز عملا تا زمان پیشنهاد قطعنامه ۵۹۸ پیشنهادی برای پایان جنگ که حاوی اعلام مقصر و آغازگر جنگ، مسئول پرداخت خسارات آن و… عملا اتفاق نیفتاد که البته همان هم چون با تبانی و دروغ پردازی برخی مسئولان وقت کشور مبنی بر اظهار عجز از استمرار جنگ و خستگی مردم و خالی شدن جبهه ها و… همراه شد که این رفتار برای حضرت امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر تعبیر شد، قطع نامه ای که اگر چه جنگ را پایان داد لیکن نتوانست خوی تجاوزگری صدام ملعون را در منطقه مهار کند.

۱- siasi.porsemani.ir/content/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%D9%8A%D9%86%D9%8A-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%DA%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AA%D8%AD%D9%85%D9%8A%D9%84%D9%8A%D8%9F

۲- siasi.porsemani.ir/node/1252

۳۲) آیا بهتر نیست به من که در زندان شما به سر می‌برم، اجازه‌ی استفاده از وکیل بدهید و در مورد پرونده‌ی من به قانون اکتفا کنید؟

البته چون به پرونده محمد مهدوی فر دسترسی ندارم درباره ادعای او چاره ای جز جستجو در اینترنت نداشتم که مشخص شد شخصی به اسم سعید غلامیان خود را وکیل نامبرده معرفی و در مصاحبه های متعدد درباره وضعیت رسیدگی پرونده اش اطلاع رسانی میکند از جمله این که او بابت بیست و نه نامه سراسر تهمت و توهین محکوم شده است و مجازات او از سه سال حبس و چهار سال تبعید به دوسال حبس و حذف بند تبعید، تقلیل یافته است.

البته از آنجا که تهمت نامه های مهدوی فر تمام نشده است و همچنان به همان شکل و در عین ادعای عدم آزادی بیان از همان محل زندان ادامه یافته است، اصلا بعید نیست که نامبرده بابت این تهمت نامه ها یا شعرهایش مجددا متهم، محکوم و مجازات شود. بدیهی است همان طور که تهمت یا توهین علیه اشخاص و نهادها به صورت زبانی جرم است، بیان آنها در قالبهای نثر و نظم هم جرم است، خصوصا که اگر این تهمتها با هدف مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی، امام و رهبری همچنین فضاسازی خارجی برای تحمیل فشار و تحریم علیه کشور و مردم انجام گیرد.

نکته پایانی این که محمد مهدوی فر علیرغم این که همواره بدون رعایت تقوای لازم به تهمت پراکنی علیه نظام و رهبری مشغول است ولی در انتهای تهمت نامه هایش خود را تخریبچی و غواص و جانباز معرفی میکند تا حرفهای بی سند و مدرکش را به صرف سوابقش به مخاطب بقبولاند! و البته ما آموخته ایم که ملاک، وضعیت فعلی افراد است که اگر صرف سوابق کفایت میکرد، شمر، یارجانباز حضرت علی(ع) ملعون تاریخ نبود. مهدوی فر در انتهای نامه اش مینویسد نامه را از زندان مرکزی اصفهان مینویسد و جالب است که او در عین ادعای نداشتن وکیل و عدم آزادی بیان، به راحتی از همان زندان هر تهمتی علیه نظام و رهبری مینویسد و به راحتی منتشر میکند و با این وجود مظلوم نمایی هم میکند که اینها برای اهل اشارت، جملگی قابل تأمل است!