پس از نامه‌های سرگشاده متعدد احمدی نژاد خطاب به مقام معظم رهبری که سرشار از سیاه نمایی و حاوی پیشنهادهای ساختارشکنانه، غیرعملی و غیرقانونی مثل عزل روسای همه قوا و برگزاری انتخابات مجدد آن هم بدون نقش آفرینی شورای نگهبان در وظایف قانونی بود، این بار اصطلاحاً نامه ۳۰۰ عدالتخواه به رهبری عزیز منتشر گردیده […]

 

جریان انحرافی نامه ۳۰۰ عدالتخواه به رهبریپس از نامه‌های سرگشاده متعدد احمدی نژاد خطاب به مقام معظم رهبری که سرشار از سیاه نمایی و حاوی پیشنهادهای ساختارشکنانه، غیرعملی و غیرقانونی مثل عزل روسای همه قوا و برگزاری انتخابات مجدد آن هم بدون نقش آفرینی شورای نگهبان در وظایف قانونی بود، این بار اصطلاحاً نامه ۳۰۰ عدالتخواه به رهبری عزیز منتشر گردیده است که در آن ابتدا شرحی بعضا درست، بعضا غلوآمیز و بعضا دروغ از مشکلات کشور ارائه داده‌اند تا در گام بعد نتیجه بگیرند که این شرایط تنها به اقدامی ویژه و غیرعادی نیاز دارد و این اقدام تنها میتواند حول ابرقهرمانی به اسم احمدی نژاد صورت گیرد! گرچه تا میانه نامه ردپایی از احمدی‌نژاد مشاهده نمیشود و تنها نمایی‌سیاه از همه بخش‌ها و ارکان نظام و لزوم اصلاح اساسی و غیرعادی به تصویر کشیده می‌شود اما در انتها، ناگهان پادوییِ جنابان نامه‌نگار برای احمدی‌نژاد آشکار شود.

این که ساختارها، قوانین و مقررات، نظام عزل و نصب‌ها، فرایندها و بسیاری از شعب اداره مملکت دچار اشکالات و ایراداتی است، امری غیرقابل کتمان است، اما احمدی‌نژاد که خودش دو دولت و بخش اعظم امکانات کشور را در دست داشته است و از سایر قوا و نهادها هم در بحث بودجه بعضا اعمال نفوذ می‌کرد، پس از ارائه یک کارنامه قابل قبول و افتخارآمیز در دولت نهم، همه آن را به پای رفاقت با مشایی و تحت تأثیر القائات کذب، توهم‌آمیز و انحرافیش فدا می‌کند و اصلاح ساختارها، فرایندها و عزل و‌ نصب‌ها عملا تحت سیطره حلقه‌ی بسته‌ی جدیدی از مدیران، به فراموشی سپرده می‌شود.

آری! آنچه که امروز احمدی‌نژادی‌ها نظام را بابت آن تخطئه می‌کنند چیز جدیدی نیست، این‌ها عموما در دولت‌های شخص آقای احمدی‌نژاد هم که فرصت اصلاح آنها را داشت موجود بود ولی چه سود که ایشان جز در بخش‌های جزئی، برای اصلاح آنها اقدام شایسته‌ای انجام نداد، و جالب این که در آن زمان شخص احمدی‌نژاد بارها و بارها در پاسخ به نامه‌های کسانی که انتقادات فنی به او و عملکردش داشتند آنها را نادیده می‌انگاشت و خود و تیمش را مستغنی از آن نظرات و مشورت‌ها می‌دانست.

آری! همین احمدی‌نژادی که امروز او را حلّال و چاره حل تمام مشکلات کشور قلمداد می‌کنند کسی است که بیش از آن که همتش را صرف حل مشکلات کند، زیستش را در دوقطبی‌سازی و حاشیه‌پردازی و تلاش برای حذف رقبا و بزرگداشت حلقه‌اش و تعیین خط قرمز برای ایشان و ارتقای درجه ایشان دنبال می‌کرد و نهایتا هم با ایجاد خاطره‌ای تلخ از خود به عنوان نماد انقلابی‌گری، کل جریان انقلابی را جریانی بداخلاق، قانون‌شکن، لج‌باز و ضعیف معرفی نمود و مردم را با تورم ۳۵ درصدی و تنش‌ها و چالش‌های غیرضروری چنان خسته کرد که از او به قطب مخالفش یعنی هاشمی و اعوانش پناه بردند!

مبانی فکری جریان انحرافیامروز احمدی‌نژادی‌ها رهبری عزیز را بالاترین مرجع حل مشکلات می‌شناسند که توقع دارند با احکام حکومتی بزرگی، منتخبان مردم در انتخاباتهای قانونی کشور را عزل کند ولی خود آقای احمدی‌نژاد اگر رئیس‌جمهور بود، چنین حکمی را به راحتی می‌پذیرفت و به صلاحدید ولی‌فقیه کنار می‌رفت؟! آن هم کسی که در حکم عزل یک معاون اول یا ابقای یک وزیر یا عدم ورود به انتخابات دچار تعلل یا تمرد شد؟! چگونه است او که مدعی انقلابی‌گری و ولایت‌مداری بود حاضر به تبعیت از ولی‌فقیه نمی‌شد ولی امروز توقع دارد رئیس‌جمهور، دولتمردان، نمایندگان مجلس، رئیس‌مجلس، احزاب سیاسی پیروز، حامیان مردمی ایشان و… برخی که حتی در ادعا هم پای ولایت‌مداری‌شان می‌لنگد به سادگی و بدون جنگ و تنش، طبق نظر احمدی‌نژاد و احمدی‌نژادیها کنار بروند؟! اصلا احمدی‌نژادی که در دو سال آخر ریاست‌جمهوریش بارها از گردن نهادن به وظایف قانون شانه خالی کرده بود، چطور امروز توقع دارد مسئولان فعلی از حقوق قانونی‌شان به راحتی انصراف دهند و حامیان‌شان هم این کناره‌گیری را نشانه پیشرفت کشور قلمداد کنند؟!

آیا آن روزی که مخالفان احمدی‌نژاد خواستار عزل او و برگزاری انتخابات مجدد بودند او حاضر بود به خاطر نارضایتی دیگرانی که به قدرت نرسیده بودند و کشور را شاید شدیدتر از امروز رو به سقوط می‌خواندند و مثل احمدی‌نژادی‌های امروز، مدام برای اصلاح شرایط هشدار می‌دادند، از قدرت کنار برود؟! آیا رهبری در برابر زیاده‌خواهی‌های غیرقانونی‌شان مقاومت نکرد!؟ آیا آن مقاومت، صرفا برای آن روز ستودنی بود یا این که امروز هم که احمدی نژادیها دنبال تحمیل‌گری‌ها و زیاده‌خواهی‌های خویش هستند نیز به همان میزان مطلوب است؟!

احمدی‌نژاد و حامیان متعصبش اگر منصف بودند، بیش از این که مشکلات کشور را ناشی از جریانی بدانند که صراحتا با انقلاب زاویه دارد، ایراد را در احمدی‌نژاد و حلقه بسته اولیه مدیرانش ببینند که با شعارهای انقلابی، در عمل کاری کردند که مردم کشور را به همان جریان تحویل دادند! احمدی‌نژادی که امروز شعار عدالت‌جویی میدهد، اگر واقعا عدالت‌جو بود تمام مبارزاتش با قوه قضاییه به جوانفکر، بقایی، مشایی، مرتضوی، رحیمی و داوری خلاصه نمی‌شد! اگر واقعا کارآمد بود کشور را در صحنه‌ی جنگ اقتصادی به کدخدا و کدخداپرستان تحویل نمی‌داد! اگر اینقدر کارایی دارد که مشکلات امروز کشور را حل کند خودش کشور را دچار تورم و رکود تورمی و تعطیلی صنایع و برخی مفاسد کلان نمی‌کرد!

احمدی‌نژادی که داد فراجناحی بودنش گوش فلک را کر کرده است ولی عموم رسانه‌ها و رسانه‌ای‌هایش و حتی خودش غرق بگم‌بگم، حاشیه‌پردازی، نفرت‌پراکنی و دوقطبی‌سازی هستند چگونه رسانه ملی را خطی و حزبی و غیرملی می‌خوانند؟! چگونه نیروهای نظامی و امنیتی و شورای نگهبان و سایر نهادهای کشور را به همین اتهامات تخطئه می‌کند؟! جریانی که سالها هر کسی که منتقدشان بود را عمله‌ی هاشمی و سرباز نتانیاهو و در بهترین حالت خودعمارپندار لقب دادند، امروز چگونه دیگران را بابت نگاه غیرملی و خطی محاکمه می‌کنند؟!

مخلص کلام این که مشکلات هست، اما به فرموده شخص رهبری راه حل هم هست، امید هم هست و البته کسانی همواره امید و راه حلی قائل نیستند و اگر باشند می‌گویند تنها راه حل، کرنش در برابر مستکبران یا واگذاری امور به منحرفان است! که البته اینها نه واقع‌بینانه است، نه عزتمندانه و نه انقلابی. همه باید بدانیم که هیچ قهرمانی چه احمدی‌نژاد و حتی چه شخص رهبری نمی‌تواند به تنهایی مشکلات را حل کند، بلکه باید همه بخواهند، روشن‌گرانه، علاج‌گرانه، آگاهانه، با وسواس در انتخاب، با ارائه نسخه‌های قانونی و عملیاتی، با پرهیز از حب و بغض‌های سیاسی، با چنگ زدن به ریسمان ولایت. تنها در این صورت است که فاصله بین واقعیات و آرمان‌ها به طور محسوس کاهش خواهد یافت و الا با بت‌سازی از منحرفان و مشکل سازان و با هتک حرمت به جایگاه رهبری و ولایت و با عدول از قانون اساسی و رأی مردم هرگز نمی‌توان گامی در جهت حل مشکلات برداشت که اگر این منش مفید بود، اینچنین مورد توجه و ذوق زدگی ضدانقلاب و معاندان قرار نمی‌گرفت.