از عواملی که قطعاً در افزایش مهاجرت نقش داشته، مهاجرت‌پذیری کشورهایی است که با کمبود جمعیت پویا، فعال و جوان مواجه هستند، کشورهایی که متأثر از سیاست‌های تحدید جمعیتی خود، هم‌اکنون مجبور شده‌اند از اقصی نقاط جهان مهاجر بپذیرند و چه مهاجرانی بهتر از نخبگان و متخصصان و اهل‌فن جوانِ ایرانی که آماده هضم شدن در فرهنگ بیگانه است؟!

با وجود تذکراتی که رهبر معظم انقلاب درباره مهاجرت نخبگان و خصوصا موضوع مهاجرفرستی بیان کردند ولی متأسفانه عمق مسئله توسط مسئولان کشور درک نشده است برای این که اولا مهاجرت فقط درباره نخبگان دانشگاهی صورت نمیگیرد بلکه درباره کارشناسان و تکنیسینها و متخصصین و ورزشکاران و حتی افراد صاحب مهارت در بخشهای مختلف هم وجود دارد و فقدان نگاه ریشه ای به عوامل موثر در این حجم مهاجرت، خسارتهای سنگینی را به کشور وارد می کند کما این که هم اکنون وارد کرده است، خصوصا که این معضل در شرایطی شدت یافته است که کشور در آینده نزدیک با بحران جمعیتی مواجه خواهد شد.

از عواملی که قطعا در افزایش مهاجرت نقش داشته، مهاجرت پذیری کشورهایی است که با کمبود جمعیت پویا، فعال و جوان مواجه هستند، کشورهایی که متأثر از سیاست های تحدید جمعیتی خود، هم اکنون مجبور شده اند از اقصی نقاط جهان مهاجر بپذیرند و چه مهاجرانی بهتر از نخبگان و متخصصان و اهل فن جوانِ ایرانی که آماده هضم شدن در فرهنگ بیگانه است!؟ و در واقع اگر این کشورها امروز آغوششان برای ایرانیان باز است قطعا از روی انسانیت نیست کما اینکه برخوردهای زننده ایشان با بسیاری از پناهجویان خارجی را شاهدیم، بلکه این آغوش باز از جهت رفع حوائج خودشان است و چه مکانیزمی بهتر از این که کشوری برای تربیت نسل خود هزینه کند و از میان آنها نخبگانی را کشف و تربیت نماید و کشوری دیگر بیاید و از این ظرفیت استفاده کند؟!

امروز کسی منکر این حقیقت نیست که مهمترین سرمایه هر جامعه ای، سرمایه انسانی آن است و استفاده از سرمایه انسانی کشورهای دیگر چنان مقرون به صرفه هست که برای استخراج آنها هزینه شود و این هزینه صرفا به امتیازات و تسهیلاتی که به مهاجران داده می شود خلاصه نمی شود بلکه تشویق و ترغیب به مهاجرت و ایجاد یأس و دلسردی از وطن نیز موضوعیت می یابد که بخشی از این رسالت، توسط رسانه هایشان و برخی نیز توسط از خودبیگانگان داخلی دنبال می شود که بخشی از این خودبیگانگان، در قامت استاد و معلم، حقوق بگیر مدارس و دانشگاه های کشور هستند و به قول رهبر معظم انقلاب با ترغیب جوانان به مهاجرت، به کشور خیانت می کنند.

از سوی دیگر وجود مسئله بیکاری و مشکلاتی از جمله عدم حمایت شایسته از نخبگان باعث شد تا مراکزی با هدف کاریابی برای کشورهای خارجی تأسیس شوند که اقتضای رونق چنین مراکزی طبعا رونق مهاجرت بوده است و در نهایت تأسف، این مهاجرت هم عمدتا از میان اشخاص غیرمتخصص و فاقد مهارتِ جویای کاری انجام نشده بلکه از بین اشخاصی انجام شده که به خاطر دانش و تخصص و مهارتشان در ایران شاغل بودند و یا میتوانستند به راحتی شاغل شوند و بعضا میتوانستند کارآفرین باشند و برای افراد زیادی شغل و برای کشور ارزش افزوده ایجاد کنند، مراکزی که متأسفانه هنوز مشغول فعالیت و چه بسا مورد حمایت هم هستند.

البته نمیخواهیم مهاجرت را ذاتا و فی نفسه محکوم کنیم بلکه مهاجرت از باب علم و مهارت آموزی چه بسا پسندیده هم باشد اما نه این که یک دانشمند یا یک شخص ماهر که اکنون وقت بهره برداری از دانش و مهارتش است را برای همیشه یا برای سالیان طولانی از دست بدهیم! مشکل اصلی ما اکنون با این مهاجرت هایی است که بجای ظرفیت سازی برای ایران عزیز، موجب ظرفیت سوزی برای ما و ظرفیت سازی برای بیگانگان گردیده است، بیگانگانی که بعضا از تمام ظرفیت های خود، از جمله ظرفیت هایی که از کشورهای دیگر فراهم کرده در جهت تقابل یا رقابت با همان کشورها استفاده می کنند.

مگر می توان درباره مهاجرت نوشت و درباره ریشه های فرهنگی آن ننوشت، قطعا از عوامل موثر در افزایش مهاجرت، بحران هویت، خودتحقیری، خودبیگانگی، بیگانه پرستی و لذت گرایی است، لذا باید همه عوامل آموزشی، رسانه ای، هنری، فرهنگی، مذهبی و… پای کار بیایند و هویت اصیل ایرانی و اسلامی را خصوصا در نسل جوان احیا کنند. وقتی از یک سو هویت ایرانی و اسلامی را در ذهن جوانان خود تثبیت نکردیم و از یک سو همین جوانان را زیر آماج تازیانه های تهاجم فرهنگی رها کردیم طبیعی است که با جوانانی مواجه شویم که وطن را خرابه ای قلمداد کنند که باید هرچه زودتر از آن بگریزند.

یکی از عواملی که قطعا در افزایش مهاجرت موثر بوده است، القای ناکارامدی جمهوری اسلامی به عنوان نظام مستقر در جغرافیای ایران بوده است. امروز در گام دوم انقلاب اسلامی با اذعان به برخی ناکامی های جمهوری اسلامی که البته در هر نظام حکومتی دیگری هم کم و بیش وجود دارند و البته در چهارچوب همین نظام هم قابل اصلاح هستند، ما در انعکاس موفقیت های پرشمار و قابل توجه جمهور اسلامی نیز موفق عمل نکرده ایم و این در توفیق القای ناکارآمدی جمهوری اسلامی که مستمرا به عنوان یک خط مشخص رسانه ای و هنری توسط دشمنان جمهوری اسلامی دنبال می شود، قطعا موثر بوده است.

درباره ریشه های افزایش مهاجرت صحبت کردیم که بگوییم نمی توان به صورت سطحی و با بخشی نگری با آن مقابله کرد و اما چاره چیست؟

باید قدر سرمایه انسانی را بدانیم، نباید با رفتارهای اشتباه از جمله سربازی اجباری، نگاه های تنگ نظرانه، تبعیض و… موجب یأس و ناامیدی ایشان بشویم، باید مانند یک سرمایه واقعی با ایشان برخورد کنیم، باید امکان رشد و پیشرفت را برای ایشان فراهم کنیم، باید نخبه پروری و شایسته سالاری را جایگزین لابی گری و رابطه بازی کنیم و این به صرف تشکیل بنیادهایی از جنس بنیاد نخبگان و تقدیر از جامعه دانشگاهیان و ادعای اتصال دانشگاه و صنعت و گفتار درمانی محقق نمی شود.

باید با استفاده از ظرفیت های نخبگان، احساس مفید و موثر بودن و غنای ایشان را بالا ببریم، نخبگان و شایستگان و متخصصان و همه سرمایه های انسانی بدون تبعیض باید احساس کنند از وجودشان به نحو مطلوب استفاده می شود و قدر این استفاده هم دانسته می شود و نه این که مثلا پزشک احساس اهمیت کند و پرستار کنارش، احساس حقارت، که اگر چنین شد موجب مهاجرت پرستاران میشویم که شده ایم. باید کرامت همه مشاغل و همه شاغلان و همه متخصصان حفظ شود، باید بپذیریم که خطر مهاجرت، متخصصان همه بخشها را تهدید می کند.

باید در برابر خودتحقیری و از خودبیگانگی که در مدارس و دانشگاه های ما در حال پیاده شدن است بایستیم. متأسفانه معلمان و اساتید دانشگاهی متعدد داریم که خودشان دچار این عوارض هستند و آنها را در نسل جوان اشاعه می دهند به نحوی که ورود به یک کلاس درس می تواند عزم مهاجرت را در دانش آموزان و دانش جویان ما ایجاد و تقویت کند. البته باید توجه کنیم که بسیاری از مبتلایان این عوارض از ظرفیت های کشور هستند و باید کوشید عارضه های ذهنی این افراد را چه با اصلاح اشکالات و چه با پاسخگویی به شبهات و چه با رعایت کرامت ایشان رفع کرد و البته باید در صورت لزوم فرد صاحب عارضه را از جامعه حساس دور کرد.

از عوامل موثر در افزایش مهاجرت، نگرانی نخبگان و مردم عادی نسبت به آینده خود و فرزندانشان است و این نگرانی باعث می شود خودشان یا فرزندانشان را به دیار غربت گسیل کنند تا شاید مشمول آینده سیاهی که در ایران برایشان تصور میکنند نشوند و از این حیث به طور جدی ما باید در اصلاح نظام حکمرانی با رویکرد افزایش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی گام های جدی برداریم. اداره کشور باید به نحوی انجام شود که احساس ناامنی و یأس و عدم ثبات به حداقل ممکن برسد و باید عواملی که موجب این احساسات ناخوشایند میشوند یعنی فقر، فساد، تبعیض، بی ثباتی، ناکارآمدی، سربازی اجباری و… از کشور زدوده شود.

در برابر القای چهره ناکارآمد از جمهوری اسلامی اما چاره ای وجود ندارد جز این که یک تصویر واقعبینانه و منطقی از ضعف ها و قوت ها و ظرفیت های جمهوری اسلامی بیان شود همانطور که متن بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی حاوی و مروج چنین نگاهی است. امروز ترویج نگاه حاکم بر بیانیه گام دوم انقلاب که در عین واقعبینانه بودن، امیدبخش نیز هست باید در دستور کار حاکمیت و همه دلسوزان انقلاب اسلامی قرار گیرد و با استفاده از ظرفیت هنر و رسانه در جان مخاطب نقش ببندد که یکی از برکات فراوان چنین رویکردی، قطعا کاهش مهاجرت های مضرر و غیرضرور خواهد بود.

  • نویسنده : سیاوش آقاجانی