علی رغم این که قرآن حکیم و اهل بیت به کارگروهی در امور خیر توصیه های فراوان داشته اند لیکن متأسفانه ایرانیان به لحاظ انجام کار گروهی وضعیت مطلوبی ندارند تا حدی که تقریباً همگی پذیرفته ایم که اگر می خواهیم کاری به درستی انجام شود باید خودمان شخصاً آن کار را انجام دهیم. متأسفانه […]

کار گروهی

علی رغم این که قرآن حکیم و اهل بیت به کارگروهی در امور خیر توصیه های فراوان داشته اند لیکن متأسفانه ایرانیان به لحاظ انجام کار گروهی وضعیت مطلوبی ندارند تا حدی که تقریباً همگی پذیرفته ایم که اگر می خواهیم کاری به درستی انجام شود باید خودمان شخصاً آن کار را انجام دهیم. متأسفانه همین فرهنگ فردگرایی ما باعث شده است که کار گروهی اعم از تعاونی، تشکل های مردمی، انجمن ها، شوراها و … به درستی کارکرد اصلی شان را نتوانند ارائه کنند و بیش از این که انرژی گروه را در جهت رسیدن به هدف متمرکز کنند صرف کاهش اصطکاک با سایر اعضا نمایند.

شاید کارفردی در امورکوچک مفید باشد، لیکن امور مهم و فعالیت های بزرگ و خطیر بدون استفاده از کار گروهی به خوبی انجام نمی شوند و به همین لحاظ یکی از وظایف سیاست گذاران، مسئولان اجرایی، فرهنگسازان و اهالی فرهنگ و رسانه باید اصلاح فرهنگ فردگرایی به فرهنگ کار گروهی تلقی گردد، لیکن همین وظیفه نیز به خوبی درک و اجرا نمی شود به حدی که نهادها و سازمان های دولتی که باید الگو و شاخصی برای اجرای کار گروهی باشند نیز در این خصوص دچار مشکلات عدیده ای هستند.

به منظور بهبود کار گروهی در نظام اداری، آیین نامه و دستورالعمل های مختلفی در جهت تشکیل انواع ستادها، کمیته ها، کارگروه ها، شوراها، اتاق های فکر و … صادر گردیده است که براساس این مقررات در هر اداره ای تعداد زیادی گروه تشکیل می گردد که بیش از نیم این گروه ها عملاً یا فاقد هرگونه فعالیتی هستند و یا حتی در صورت فعالیت، بیش از این که باری از دوش مردم بردارند، موجب زحمت مردم و ماندن ایشان پشت درهای بسته مدیران و کارشناسان ادارات می گردد که این مسئله نیز بر اهمیت ریشه یابی در این خصوص را خاطر نشان می سازد که برخی از آن ها را تقدیم می نمایم:

  • درک اشتباه از کار گروهی موجب گردیده است تا مدیران گمان کنند کارگروهی مترادف با تشکیل گروه های اداری است و هرچه آمار تعداد گروه ها و جلسات گروه ها بیشتر باشد نتیجه می گیرند کارگروهی بیشتری صورت گرفته و به تبع آن امتیاز بیشتری را برای مدیران ادارات ایجاد نمایند.
  • گروه ها موجب کاهش تمرکز قدرت و کاهش اعملا نظر مستقیم مدیران درادارات می شوند و به همین لحاظ بسیاری از مدیران به تشکیل و فعالیت حقیقی گروه ها تمایلی نشان نمی دهند و این در حالی است که غالب مدیران توجهی ندارند که فعالیت صحیح گروه ها موجب تصمیم سازی های مؤثر می شوند تا تصمیم گیری ها با چکش کاری بهتری انجام شوند و هم موجب می شوند تا مسئولیت تصمیم گیری ها و اجرای مصوبات به نحو بهتری بین همه ی اعضای سازمان تقسیم گردد و همگان برای تصمیماتی که به صورت گروهی گرفته شده است مشارکت بهتری بنمایند.
  • تعریف و تشکیل تعداد زیاد گروه برای نهادها عملاً موجب می شود تا بسیاری از گروه ها یا تشکیل نشوند و یا وقت زیادی از مدیران و کارشناسان را بگیرند و این مسئله در کنار عدم اثربخشی این گروه ها موجب می گردد مدیران نیز چندان به فعالیت های پرهزینه و زمان بر این گروه ها تمایلی نشان ندهند.
  • عدم پایبندی اعضای گروه ها به فعالیت های گروهی موجب می گردد تا عملاً کار جمعی محقق نشود و تنها شکل و شمایلی از آن به نمایش گذاشته می شود چرا که متأسفانه حتی در این گروه ها نیز به جای کارگروهی تنها یکی دونفر از اعضای گروه، بار سایر اعضا را تا مدتی که انگیزه ای دارند، بردوش می کشند.

برای حل این مشکلات راه حل های زیر پیشنهاد می گردد:

  • اولین نیاز برای ارتقای کار جمعی، فرهنگ سازی است، باید پذیرفت که جز با فرهنگ سازی هیچ کارخوبی به صرف وجود قوانین حتی سختگیرانه محقق نمی شود. فرهنگ سازان و اهالی رسانه و به خصوص رسانه ملی باید با ساخت، دوبله و پخش فیلم های سینمایی و یا مستند نسبت به فرهنگسازی در این خصوص اقدام نمایند. نهادها و ادارات دولتی نیز باید به فرهنگ سازی و آموزش کارگروهی بپردازند.
  • برای تحقق کارگروهی به جای این که بر تشکیل گروه ها اکتفا شود، باید فرایندهای کاری به صورتی تعریف شوند که گروه را در انجام کار دخالت دهند، مدیران باید در تقسیم وظایف، کارها را به نحوی تقسیم کنند که گروه ها را با خود درگیر نماید.
  • نظام های ارزشیابی افراد و ارزیابی عملکردها در ادارات باید به نحوی اصلاح شود که یکی از معیارهای اساسی میزان اعتقاد و عمل به کارجمعی در افراد و ادارات باشد و برای سنجش این فاکتورها نیز باید شاخص هایی تعریف گردد که عملاً منتج به ایجاد انگیزه برای کار جمعی گردد، البته باید مد نظر قرار داد که اگر ادارات به لحاظ کارگروهی سنجیده شوند ولی نقش افراد در این خصوص مورد اهتمام نباشد، بازهم بارفعالیت های گروهی برعهده ی افراد معدودی قرار خواهد گرفت و همین مسئله در نهایت موجب کاهش انگیزه همین افراد برای مشارکت در کارگروهی می گردد.
  • حق جلسات، پاداش ها، گواهی ها و امتیازاتی که برای کارگروهی در نظر گرفته می شود نباید به تعداد جلسه و یا تعداد مصوبه و زمان های صرف شده مبتنی باشد، بلکه باید به اثربخشی فعالیت های گروه چشم داشته باشد و در نهایت میزان رضایت ارباب رجوع، کاهش هزینه ها و افزایش کیفیت خدمات به عنوان شاخص های ارزیابی کارهای گروهی مد نظر قرار گیرد.
  • انتخاب مدیران باید به نحوی صورت گیرد که افرادی که به کارگروهی و نحوه ی برقراری ارتباط مناسب با گروه و هدایت و رهبری آن مهارت دارند به پست های مدیریتی نزدیک شوند و گرنه انتخاب مدیرانی که ذاتاً فردگرا هستند یقیناً نمی تواند موجب ارتقای کارهای گروهی در ادارات گردد.
  • هم اکنون بیتشر تشویق ها و تقدیرهایی که در ادارات تنظیم می شود برای افراد صادر می شود و این در صورتی است که ضمن صدور تقدیرنامه برای افراد باید غالب تشویق ها برای گروه ها و ادارات و کارهای گروهی صادر گردد.