برآوردم از فروشنده و سایر آثار اصغر فرهادی این است که هیچ ایرانی بابت هیچ کاری نکوهش کند، یعنی همه شخصیتهای آثار او حتی اگر مرتکب بدترین جرائم و معاصی شده باشند به نحوی معرفی میشوند که مخاطب اگر به ایشان حق ندهد، لااقل ایشان را مقصر نداند! او میکوشد همه مجرمان و گناهکاران آثارش را […]

اصغر فرهادی فروشندهبرآوردم از فروشنده و سایر آثار اصغر فرهادی این است که هیچ ایرانی بابت هیچ کاری نکوهش کند، یعنی همه شخصیتهای آثار او حتی اگر مرتکب بدترین جرائم و معاصی شده باشند به نحوی معرفی میشوند که مخاطب اگر به ایشان حق ندهد، لااقل ایشان را مقصر نداند! او میکوشد همه مجرمان و گناهکاران آثارش را مجبور و معذور نشان دهد و بعضاً برای ایشان مظلوم نمایی هم بکند و در عوض، جامعه، حکومت و اعتقادات را مقصر بشناساند و در این مسیر از نسبی نشان دادن اخلاق ابایی نداشته باشد، در آثار فرهادی بیان این پیامها و متلکها اینقدر مهم میشود که بعضاً حتی استانداردهای یک فیلمنامه را نادیده میگیرد.

فرهادی در فروشنده، یک پیرمرد متجاوز را به نحوی به تصویر میکشد که مخاطب او را مقصر نداند و تا آنجایی مظلوم نمایی را ادامه میدهد که پیرمرد متجاوز، پس از سیلی خوردن از شوهر زن مورد تجاوز، در اثر ناراحتی میمیرد و عملاً فردی که با تجاوزش آرامش، اعتبار و شخصیت یک خانواده را گرفته است، مظلوم از دنیا میرود و مخاطب را به این نتیجه میرساند که کاش مکانهای رسمی برای هوسرانی وجود داشت تا فاحشه ها در خانه ها فساد نکنند و پیرمردها هم بتوانند آنجا هوس خود را فرونشانند و این که کاش غیرت، حیا، آبرو، وفاداری به همسر و…. اینقدر مهم نبودند که افراد برایش دچار تنش، درگیری و سکته شوند.

از دیگر نکات آثار فرهادی که دوستشان ندارم این است که او مجرمان و متخلفان و شخصیتهای منفی آثارش را با ظاهر و رفتار کاملاً عادی و انسانی نشان میدهد و تا آخر فیلم حفظ میکند تا اگر دختری در آثارش خودکشی میکند، یا زن و شوهری به نقطه طلاق یا مهاجرت از کشور میرسند، یا پدر پیر و عائله مندی به زنی جوان تجاوز میکند، به راحتی به اطرافیان همه ایرانیان قابل تعمیم باشد، در واقع او با این کارش، سیاهیها و تباهیهای آثارش را به تمام جامعه و همه خانواده ها و افراد تعمیم میدهد.

از دیگر نکات آثار فرهادی که البته خیلی از نقادان شاید به آن انتقادی نداشته باشند این است که او فقط معضلات و سیاهیها را نشان میدهد بدون این که بخواهد برایشان راه حلی ارائه دهد، او نه تنها راه حلی ارائه نمیدهد بلکه حتی امیدی هم باقی نمیگذارد، متأسفانه پایان آثار او به خودکشی، طلاق، مهاجرت از کشور، مرگ، قهر، ناامیدی مطلق و سیاهی ختم میشود تا داستانهای سیاه او با یک پایان سیاهتر، نهایت سیاه نمایی از جامعه ایرانی را به نمایش بگذارد، نمایشی که برخی برایش به راحتی دست به اسکار میشوند، چه جدایی نادر از سیمین و فروشنده باشند و چه آرگو.